یه بار یه نفر گفت مردم خیلی وقتا پول نمیدن کتاب بخرن ولی پول میدن نمایش ببینن.
انتظارم از تئاتر همیشه بالاست. چون اون کتابی که من نمیخونمو کارگردان نمایش خونده و در قالب تئاتری که به من مخاطب ارائه میکنه تجربیات خودش رو بهم میگه.
ولی یه چیز خوبی که این نمایش داشت این بود که نه تنها معلوم بود پشت کار چقدر فکر شده بلکه تماشتگر کار به خودش میگفت باید برم درمورد چیزایی که امشب فهمیدم حداقل سرچ کنم... کلماتی مثل سایکو پت ، نمایشنامه کالیگولا ، در انتظار گودو ، بنگاه تئاتر و ...
و فکر میکنم یکی از بهترین تاثیرات تئاتر روی تماشاگر همین میتونه باشه ؛ اینکه مخاطبشو مجاب کنه مطالعه بیشتری داشته باشه.
کار دستشو گذاشته بود روی دوتا از بهترین موضوعات الان جامعه و ترکیبشون کرده بود. یعنی هویت و روابط ؛ خیلی وقتا ما میخوایم از طریق روابط
... دیدن ادامه ››
هویت خودمونو پیدا کنیم درحالی که در نهایت این خودمونیم که باید مشخص کنیم کی هستیم، چی هستیم، نیازامون چیا هستن، علایقمون و ...
همچنین برداشت جالبی که از شعر دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده و ترکیبش با داستان کالیگولا (اگه اشتباه نکنم).
من داستانو تقریبا فهمیدم و لذت بردم.
قبلا با آقای محسنی صحبت میکردمو بهشون گفتم میخوایم با بچه ها کار ببندیم و بهم گفتن تئاترو نمیبندن ، میسازن.
و تاکید ریزشون توی کار خیلی برام جالب بود.
قطعا منم از این به بعد تلاشمو میکنم از اصطلاحات درست استفاده بکنم.
خوشحالم که پول و زمانمو صرف تماشای این کار کردم.
قطعا ارزششو داشت
خسته نباشید میگم به این گروه عالی🙏🏻