همیشه فکر می کردم حرکت بهترین کار هاست
حال به هر سمتی که می خواهد باشد .
و پیش خود می گفتم که شفاف ترین آب ها در سکون تبدیل به لجنزار
و مرداب می شوند و برای شفاف بودن باید جریان داشت .
اما گذر زمان چیز تازه ای به من آموخت !
رود ها در جریانند که شفاف می مانند اما نمی شود منکر آن شد
که آب های شفاف با گذشتن از شنزار ها و شورزار ها
با وجود شفافیت شور می شوند و غیر قابل شرب !
ظاهر سالم است اما روح آب همراه با چیزی است
که با دیدن نمی شود فهمید .
حال که بر می گردم
... دیدن ادامه ››
و خوب می نگرم شاید
گناه خیلی از ما ها در سکون نیست در مسیر عبور ماست !
مسیری که برایمان ترسیم کرده اند
مسیری که از باتلاق ها و شور زار ها و تنهایی و غربت هایی می گذرد
که برای توصیف آن نیازی به کلمه نیست و کافی است
آینه ای به قدمت تاریخ و به بلندای خط فاصله ی بین دو تاریخ
تولد_مرگ در دست گیریم و بشریت را نظاره کنیم !
برخی با خود و برخی با دیگران کار هایی کرده اند که
یادگار مرداب هایی است که گمان می کنند از آن عبور کرده اند .
اما کدام عبور ؟ کدام جریان ؟ کدام شفافیت ؟
آب برای نوشیدن است و شفافیت کیفیتی برای حسن آن
گر نه هدف چیزی جز رنگ است که رنگ با جنس تغییر می کند
آبی که در خور درد ها و رنج ها و قهر ها و کینه ها و
عدم هر احساسی که خداوند کمال اوست چگونه می توان نوشید ؟
حال آنکه ما برای رفع تشنگی و عطش های زمینی
مجبوریم به نوشیدن و آن هم با دروغ آشکار نفهمیدن !