با دوستی از حیا حرف زدم اما نمی شناخت
پرسیدم : دلیل آن ؛ جهل است و یا عمد ؟
گفت : کدام جهل است و کدام عمد ؟
پرسیرم در اقلیم شما خدا را چگونه می خوانند ؟
گفت منظورت کسیت ؟
پرسیدم : مگر منظوری جز او هست ؟
گفت نمی دانم چه هست و چه نیست
فقط می دانم این تن هست ، تنت را شریکم می کنی ؟
گفتم پس روحت چه ؟
گفت از کجایی ؟ این کلمات را چقدر شنیده ام
نگفتی تنت را شریکم می کنی
... دیدن ادامه ››
؟
و من گفتم : آن جهلی که حاصل عمد فهمیدگان خداوند بود
حاصل بی حیایی تو و تن تو با روح من است
با تعجب خندید و رفت
و تنش را بی گفتگو با خودی چون خود شریک شد !
از: خود