یادداشتی کوتاه، بر نمایشِ
«ترانه های تلخ تارا» به نویسندگیِ فریدون ولایی و کارگردانیِ علی فتوحی
نگارنده: علی پوریان
متن
تارا دختری دم بخت است که می خواهد نگاهِ سنتی و رایج خانواده ( و شاید جامعه) اش را به عشق، به ازدواج و مقوله یِ زندگی مشترک، عوض کرده و تعریفِ جدیدی از این مفاهیم ارائه دهد و هویت خود را به عنوانِ یک فرد و نه فقط به عنوانِ یک جنس مونث تثبیت کند. فارغ از اینکه چنین قصه یِ نخ نما شده ای، در ایرانِ امروز -که زنان و مردان تقریباً به یک نسبت در اموراتِ اجتماعی مشارکت دارند- موضوعیت دارد یا نه، تارا با الگو قرار دادنِ یک قهرمانِ فولکلوریکِ
... دیدن ادامه ››
آذری ( سارا) برای خود، سعی دارد در برابرِ فشارهای سنت ایستادگی کرده و با بازتعریفِ هویت خود ( هویت زن) در جامعه، به ایده آل هایی که در سر دارد برسد. نمایشنامه بطور سرراست به این قصه می پردازد و اجازه نمی دهد قصه یا موقعیت های فرعی پررنگ تر از این قصه یِ اصلی شده و یا آن را در پاره ای موارد تحت الشعاع قرار دهند. دیالوگ های روان و طناز، موقعیت ها و کاراکترهای تیپیکالِ کمیکِ متنوع و جذاب، نشان از پختگی قلم فریدون ولایی دارد؛ اما پرداختِ کم عمق و سطحیِ کاراکتر و دغدغه های تارا، تصویری خام از وی ارائه کرده است که موجب می شود وی چندان برجسته تر از دو خواهر تیپیکال خود ( زیور و اختر) به چشم نیاید. نمایشنامه نویس سعی دارد با نقب زدن به قصه یِ فولکلوریکِ سارای از زاویه دیدِ تارا، یک این همانی بوجود آورده و تارا را در دو راهی تصمیم گیریی از جنس سارای افسانه ای قرار دهد. ( به عقیده نگارنده، افسانه ها و کاراکترهای افسانه ای، علی رغمِ سادگی شان، بخاطرِ صیرورت در تاریخِ شفاهی و باورهای یک قوم، چند لایه و با گذشت زمان، عمیق تر شده و همچون یک استعاره متبلور می شوند. بنابراین این همانیِ شخصیت های افسانه ای با کاراکترهای کم عمق و تختِ امروزی با دغدغه های مبهم و ساده، به نوعی به سطح آوردن افسانه محسوب می شود). باری... تارا در دو راهی انتخاب است. یا باید تن به ازدواج به شکل سنتی داده و تبدیل به زنی تیپیک شود و از زرق و برق و مزایای معمولِ زنانگی در جامعهیِ سنتی برخوردار شود و یا با «نه» گفتن به این تفکر رایجِ سنتی، همچون الگوی آرمانی خود سارای افسانه ای- که در راه عشق، خود را به رودخانه ارس انداخت و مرد- خودکشی کند...
کارگردانی
علی فتوحی ( کارگردانِ نمایش) با شناختی که از فرم و محتوای نمایش های ایرانی دارد، با طراحی بجا و موفقِ خود تلفیقی از نمایش های شادی آورِ ایرانی و بطورِ اخص تقلید های زنانه و نمایش رایجِ غربی ارائه می دهد. طراحی صحنه اِلِمانی، مختصر و مفید، از یک طرف یادآورِ نمایش های ایرانی - که با کمک ابزاری محدود تصوری از زمان و مکان را در ذهن مخاطب ایجاد می کنند- و از طرفِ دیگر، گونه ای از نگاهِ استیلیزه تئاتر غربی را مجسم می کند. آوردنِ کاراکترِ افسانه ای سارا به صحنه، به نوعی تصویرگری اکسپرسیونیستی ذهنیت تاراست که عمقی هرچند اندک به وی می بخشد. شیوه بازیگیری از بازیگران، ارتباط با تماشاگران، گفتگو های موزیکال، پذیرایی( چای و میوه و...) از تماشاگران، موسیقی زنده و مطربی با سازهای مشخصاً ایرانی، گریم یا بزک های سرِ صحنه، استفاده از لهجه های مختلف در ارائه یِ تیپ های مختلف و... حکایت از شناخت و تسلط کارگردان بر مولفه های نمایش ایرانی دارد. به عقیده بنده اگر علی فتوحی عطای تلفیق با نمایش های غربی را به لقایش می بخشید و این نمایش را بصورت میدانی یا سه سویه اجرا می کرد، در القای فضای نمایش ایرانی به مخاطب، نتیجه بهتری می گرفت. ( آه امکانات!؟)
بازیگری
ژیلا آل رشاد و بیتا آزادی در این نمایش خوش می درخشند، هرکدام به سیاقی. آل رشاد با کمکِ تکنیک بازیگری در خلق تیپ های مختلف، قدرت و خلاقیت بیانی و بدنی خود را به نمایش می گذارد، بطوری که بدن بیانگرانه او در هر تیپی که می سازد گویایی و وضوحِ تمام و کمال دارد. بیتا آزادی هم با رویکردی حسی و با درک درست از هویت هرکدام از تیپ ها، آنها را به جذاب ترین شکل ارائه می دهد. اما مائده حبابی با تمامِ تلاشی که برای خلقِ کاراکترِ تارا می کند، آنطور که باید و شاید نمی تواند از عهده ی این کار برآید. به زعم نگارنده بخش عمده ای از دلایل ناکامی حبابی، به نمایشنامه بر می گردد. نمایشنامه در پرداخت تارا بین تیپ و شخصیت در نوسان است. و این قضیه بازی مائده حبابی را هم تحتالشعاع قرار داده است.
و نکته پایانی:
آرزوی موفقیت های روز افزون برای تمامِ عواملِ نمایش ترانه های تلخ تارا
علی پوریان/ دی1393