در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | شاهین محمدی
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 01:57:09
 

شخصیت عمومی

 ۰۷ مهر ۱۳۸۰
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
به نام خدا

کنار این خیابان شلوغ و پر سر و صدا، روی صندلی نشستم و مردم را تماشا می کنم که در این خیابان ها و پیاده روها، با ماشین و پای پیاده رفت و آمد می کنند. و هر چه قدر هم که به شب نزدیک تر می شود، بر تعدادشان افزوده می شود.
همه ی این مردم  دغدغه و دل مشغولی خود را دارند. یکی مریض است و آمده به دکتر برود، دیگری آمده سر کار برود، آن یکی هم آمده همین طوری بازار و شهر را بچرخد و خرید کند و همینطور دیگران که هر کدام برای کاری، در معابر شهری و کوچه پس کوچه ها پرسه می زنند.

همه ی این مردم، همه ی این جمعیت دارند آن نقشی که به آنها سپرده شده را ایفا می کنند و دوربینی که صحنه ها و اتفاقات این مجموعه را فیلمبرداری می کند، چشم های آنهاست که بر خلاف دوربین هایی که در ساخت فیلم و سریال استفاده می کنند، دارای لنز های قوی ... دیدن ادامه ›› و سبک است.

این آمدن و رفتن ها، این جمعیت و سر و صداها، این ترافیک و دود ماشین ها، همچنان ادامه دارد. چون فیلمبرداری این مجموعه خیلی طولانی است و هر بار وارد اپیزود دیگه ای می شود و برای همین، بازیگران زیادی به آن اضافه و کم می شوند.

اما یک روزی می رسد که دیگر فیلمبرداری این مجموعه به پایان رسیده است و آن موقع است که باید  تمام بازیگران و عوامل این مجموعه بر کرسی قضاوت و انتقاد بنشینند و در برابر داوری ها و نقد هایی هایی که در مورد نقش شان و مجموعه و... می شود پاسخگو باشند.

📝🦅

شاهین محمدی
احمدرضا این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به نام خدا
گاهی وقت ها باید گذاشت و رفت...
بی خداحافظی و بی مقصد...

باید از خانه و کاشونه دل کند و رفت.
از شهر و آدماش فرسنگ ها فاصله گرفت و رفت.

گاهی وقت ها باید در خیابان ها پرسه زد و آوارگی و در به دری کشید،

باید سوز و سرمای آبان را چشید،

باید طعنه ها و کنایه ها شنید
   ... دیدن ادامه ›› تا شاید بتوان مرهمی برای زخم هایت بیابی و کمی زمان بخری

برای به اجبار زندگی کردن  و به اجبار روی پا ایستادن!

زندگی ای که از اول هم تو در انتخابش حقی نداشتی و
ایستادن مقابل دشمنانت که آرزوی زمین خوردنت را با خود به گور ببرند.!

شاهین محمدی
احمدرضا این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تنهایم گذاشتی و رفتی...!
بی آنکه حتی باهام خداحافظی کنی
من از درد دوری تو سوختم
ولی هیچ وقت جایت را با کسی پر نکردم...
۱ نفر این را امتیاز داده‌است
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گاهی وقت ها باید گذاشت و رفت...!
بی خداحافظی و بی مقصد...
باید از خانه و کاشانه دل کند و رفت
از شهر و آدم هایش فرسنگ ها فاصله گرفت و رفت...!
گاهی وقت ها باید در خیابان ها پرسه زد و در به دری و آوارگی کشید
باید سوز و سرمای آبان را کشید
باید طعنه ها و کنایه ها شنید
تا شاید بتوان مرهمی برای زخم هایت بیابی و
کمی زمان بخری
برای به اجبار زندگی کردن !
و به اجبار روی پا ایستادن!
زندگی ای که از اول هم تو در انتخابش حقی نداشتی و
ایستادن مقابل دشمنانت که
آرزوی زمین خوردنت را با خود به گور ببرند...!
 

زمینه‌های فعالیت

شعر و ادبیات