در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | ابوالقاسم کریمی
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 14:40:41
 

شاعر،ترانه سرا،نویسنده

 ۰۹ آذر ۱۳۶۵
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
درون جنگلی تنها و دلگیر
کنار برکه ای در حال تبخیر
شبیه ماهی خوابیده بر خاک
پلنگ افتاده بر آغوش تقدیر
_
ابوالقاسم کریمی
3/شهریور/1403
ورامین

دلنوشته محیط زیستی:ابوالقاسم کریمی
.
.
ای زمین
ای مادر زخم خورده
ای وطن ستم دیده
ای خانه ویران شده
ای زمین
ای گل زیبای کمر شکسته
ای ساحل در زباله غرق شده
ای ماهی در گِل افتاده
ای جنگل در کویر محو شده
ای دریاچه در مرگ خفته
ای زمین
تو ... دیدن ادامه ›› بگو
آیا امیدی هنوز جاری هست؟
آیا آینده را سزاوار زندگی هست؟
آیا در این تاریکی غم بار می‌توان روشنایی را یافت؟
ای زمین
تو بگو
آیا قطرات اشک‌ ابرها ، مرثیه‌ای برای رودخانه‌های خشکیده نیست؟
آیا زوزه باد ، ناله موجودات در حال انقراض نیست؟
آیا غبار غلیظ ابر بر فراز شهرها ، نقاب مرگ بر چهره طبیعت نیست؟
ای زمین
ای مادر زخم خورده ما
…تو بگو ….
___
دلنوشته محیط زیستی
ابوالقاسم کریمی
ورامین
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

******
دلنوشته محیط زیستی:ابوالقاسم کریمی
.
.
.
ای زمین
ای مادر زخم خورده
ای وطن ستم دیده
ای خانه ویران شده
ای زمین
ای گل زیبای کمر شکسته
ای ساحل در زباله غرق شده
ای ماهی در گِل افتاده
ای جنگل در کویر محو شده
ای دریاچه ... دیدن ادامه ›› در مرگ خفته
ای زمین
تو بگو
آیا امیدی هنوز جاری هست؟
آیا آینده را سزاوار زندگی هست؟
آیا در این تاریکی غم بار می‌توان روشنایی را یافت؟
ای زمین
تو بگو
آیا قطرات اشک‌ ابرها ، مرثیه‌ای برای رودخانه‌های خشکیده نیست؟
آیا زوزه باد ، ناله موجودات در حال انقراض نیست؟
آیا غبار غلیظ ابر بر فراز شهرها ، نقاب مرگ بر چهره طبیعت نیست؟
ای زمین
ای مادر زخم خورده ما
…تو بگو ….
___
دلنوشته محیط زیستی
ابوالقاسم کریمی
ورامین
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

******
۱ نفر این را امتیاز داده‌است
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوبیتی/ابوالقاسم کریمی/93
.
.
.
1

چهل ساله که در زندان عمرم

گرفتار تب سوزان عمرم

شبیه گرگ زخمی زیر توفان

اسیر پنجه ، دوران عمرم

2

چهل ساله که در زندان عمرم

اسیر حلقه دستان عمرم

چهل ... دیدن ادامه ›› ساله که زیر سایه غم

به زور زندگی ، مهمان عمرم

3

چهل ساله که من مهمان عمرم

گلی در دامن زندان عمرم

چهل ساله که در دستان پاییز

اسیر پنجه ، توفان عمرم

ابوالقاسم کریمی

ورامین

3/خرداد /1403

دوبیتی/ابوالقاسم کریمی/92


درختی در بیابان بلاییم

به طولانی ترین تب مبتلاییم

شبیه شهری زیر سیلی جنگ

درون سرزمین غم ، رهاییم.

____

تاثیر گرفته شده از خاطره ای دردناک از دوست افغانستانی

12/بهمن/1390

ورامین
کتی محمدی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گردآوری : داستان کوتاه آموزنده
.
.
.
.

پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل ، آرامش را تصویر کند.
نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند.
آن تابلو ها ، تصاویری بودند از جنگل به هنگام غروب ، رودهای آرام ، کودکانی که در خاک می دویدند ... دیدن ادامه ›› ، رنگین کمان در آسمان ، و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ.
پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد ، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد.


اولی ، تصویر دریاچه ی آرامی بود که کوههای عظیم و آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود.
در جای جایش می شد ابرهای کوچک و سفید را دید، و اگر دقیق نگاه می کردند، در گوشه ی چپ دریاچه، خانه ی کوچکی قرار داشت، پنجره اش باز بود، دود از دودکش آن بر می خواست، که نشان می داد شام گرم و نرمی آماده است.


تصویر دوم هم کوهها را نمایش می داد.
اما کوهها ناهموار بود ، قله ها تیز و دندانه ای بود.
آسمان بالای کوهها بطور بیرحمانه ای تاریک بود، و ابرها آبستن آذرخش، تگرگ و باران سیل آسا بود.


این تابلو هیچ با تابلو های دیگری که برای مسابقه فرستاده بودند، هماهنگی نداشت.
اما وقتی آدم با دقت به تابلو نگاه می کرد، در بریدگی صخره ای شوم، جوجه پرنده ای را می دید.
آنجا، در میان غرش وحشیانه ی طوفان ، جوجه گنجشکی ، آرام نشسته بود.


پادشاه درباریان را جمع کرد و اعلام کرد که برنده ی جایزه ی بهترین تصویر آرامش، تابلو دوم است.
بعد توضیح داد :
آرامش آن چیزی نیست که در مکانی بی سر و صدا ، بی مشکل ، بی کار سخت یافت می شود ، چیزی است که می گذارد در میان شرایط سخت ، آرامش در قلب ما حفظ شود. این تنها معنای حقیقی آرامش است …


گردآوری : داستان کوتاه آموزنده
میثم محمدی و امیرمسعود فدائی این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

شبی اوباما و همسرش تصمیم گرفتند که کاری غیرعادی انجام دهند و برای شام به رستورانی که زیاد هم گران قیمت نبود، بروند. وقتی آنها به رستوران رفتند صاحب رستوران از محافظان رئیس جمهور پرسید که آیا می تواند خصوصی با همسر رئیس جمهور صحبت کند و آنها هم اجازه دادند. و همسر اوباما به طور خصوصی با آن مرد صحبت کرد. بعد از آن اوباما از همسرش پرسید که چرا او این همه مشتاق خصوصی صحبت کردن با تو بود؟ همسرش گفت که صاحب رستوران گفته در ایام جوانیش دیوانه وار عاشق او بوده است… سپس اوباما گفت : اگر تو با او ازدواج می کردی اکنون صاحب این رستوران زیبا بودی.
همسر اوباما در پاسخ گفت: اگر من با او ازدواج می کردم او الان رئیس جمهور بود.

گردآوری داستان کوتاه آموزنده
.
.
.
هنگام عروسی محمدرضا شاه پهلوی و فوزیه چون مقرر بود میهمانان مصری و همراهان عروس به وسیله¬ی راه آهن جنوب تهران وارد شوند از طرف دربار و شهربانی دستور اکید صادر شده بود که دیوارهای تمام دهات طول راه و خانه های دهقانی مجاور خط آهن را سفید کنند. در یکی از دهات چون گچ در دسترس نبود بخشدار دستور می¬دهد که با کشک و ماست که در آن ده فراوان بود دیوارها را موقتاً سفید نمایند، و به این منظور متجاوز از یک هزار و دویست ریال از کدخدای ده گرفتند و با خرید مقدار زیادی ماست کلیه¬ی دیوارها را ماستمالی ... دیدن ادامه ›› کردند.


کاربرد ضرب المثل :
آنگاه که فردی قصد دارد تا کاری را بدون دقت و توجه لازم و سرسری انجام دهد، این ضرب المثل برایش استفاده می شود و ناراحتی دیگران از کار اون گوشزد می شود.

گردآوری:داستان کوتاه آموزنده
.
.
یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق، بیان کنید؟
برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند. برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنج ها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند…..
در آن بین، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز ... دیدن ادامه ›› عشق بیان کند.
داستان کوتاهی تعریف کرد:
یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپه رسیدند درجا میخکوب شدند. یک قلاده ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود. رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد. همان لحظه، مرد زیست شناس فریاد زنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت. بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید. ببر رفت و زن زنده ماند.
داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد. راوی اما پرسید : آیا می انید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟
بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است! راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که «عزیزم، تو بهترین مونسم بودی.از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود.››
قطره های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان می دانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار می کند. پدر من در آن لحظه وحشتناک ، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.
میثم محمدی و امیر مسعود این را خواندند
امیرمسعود فدائی و پویا فلاح این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیروز وقتی هنوز خورشید طلوع نکرده بود با صدای زنگ تلفن از خواب پریدم ، با عجله به سمت گوشی رفتم ، دیدم شماره ناشناش است در حالی که مضطرب شده بودم تلفن را برداشتم و با لحنی جدی گفتم اَلو ...

هیچ صدایی جز خس خس نمی آمد فکر کردم مزاحم است خواستم گوشی را قطع کنم، اما وقتی دقت کردم متوجه شدم صدا شبیه حالت خفگی است همانند چیزی که برای بیماران آسمی اتفاق می افتد ...

نه صحبتی می شنیدیم نه صحبتی میکردم ، تمام حواسم ، به صدا گوش می داد ، بعد از چند ثانیه ، ناگهان ، کسی با التماس فریاد زد کمک کمک ما را دارن میکشند کمکمان کن کمکمان ... دیدن ادامه ›› کن ...

با ترس و نگرانی پاسخ دادم ، تو کی هستی تو کی هستی از من چی میخوای...

با گریه پاسخ شنیدم ، من یک درختم و اینجا یک جنگله،مگر تو فعال محیط زیست ، نیستی ما را دارن میکشن ما را دارن سلاخی میکنن پس چرا کاری انجام نمیدی؟...

من دیگرحرفی نزدم ، چون هیچ جوابی نداشتم

اما صدای گریه را میشنیدم ، التماس را می شنیدم ، من درخواست کمک را می شنیدم

تا اینکه اره برقی آمد

و بعد از دقایقی ، سکوت همجا را فرا گرفت

طوری که حتی صدای خس خس هم نمی آمد...

_

ابوالقاسم کریمی

ورامین

20 / آبان /1402
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
13 شعر زیبا از امیلی دیکنسون
****
مترجمان:
مستانه پورمقدم
بهنود فرازمند
ناصر علی‌زاده
مجتبی گلستانی
ضیا موحد
فرشته وزیری نسب
****
منابع:
اکولالیا
خانه شاعران جهان
دبستان شعر پارسی
****
فرصتی برای نفرت نبود
چراکه مرگ مرا باز می ... دیدن ادامه ›› داشت از آن
و زندگی چندان فراخ نبود
که پایان دهم به نفرت خویش.
برای عشق ورزیدن نیز فرصتی نبود
اما از آن جا که کوششی می بایست
پنداشتم ،اندک رنجی از عشق
مرا کافی ست.
***
قلب! ما او را فراموش می کنیم
تو و من، امشب!
تو باید حرارتش را فراموش کنی
و من روشنایی اش را
وقتی فراموشش کردی
لطفا به من بگو
عجله کن
اگر تاخیر کنی
ممکن است باز هم به یادش بیاورم
***
امید چونان پرنده ایست
که در روح آشیان دارد
و آواز سر می‌دهد با نغمه‌ای بی‌کلام
و هرگز خاموشی نمی‌گزیند
و شیرین‌ترین آوایی‌ست که
در تندباد حوادث به گوش می‌رسد
و توفان باید بسی سهمناک باشد
تا بتواند این مرغک را
که بسیار قلب‌ها را گرمی بخشیده
از نفس بیندازد
من آنرا در سردترین سرزمین شنیده‌ام
و بر روی غریب‌ترین دریاها
با این حال؛ هرگز؛ در اوج تنگدستی
خرده نانی از من نخواسته است
***
یک روز خودم را خواهم بخشید
از آسیبی که به خویش روا داشتم
از آسیبی که اجازه دادم
دیگران بر من روا دارند
و چنان محکم
خویش را در آغوش خواهم کشید
که هرگز ترک خود نکنم.
***
جدایی،
تمام آن چیزی است
که باید از جهنم بدانیم.
***
خوشبختی شانس نیست
رنج است.
شانس لبخند معناداری می زند.
شانس ما آنقدر کوچک است
که به آن پشت پا میزنیم.
***
اگر بتوانم قلبی را از شکستن باز دارم
بیهوده نزیسته‌ام
اگر بتوانم دردی را تسکین دهم
یا کم کنم
یا به سینه سرخی افتاده یاری دهم
تا آشیانه‌اش برگردد
بیهوده نزیسته‌ ام
***
ساعتی انتظار کشیدن ــ طولانی است ــ
اگر ورای آن، تنها عشق در میان باشد ــ
ابدیت را انتظار کشیدن ــ کوتاه است ــ
اگر عشق پاداشت دهد نهایت را ــ
***
آسمان‌ها نمی‌توانند رازشان را نگه دارند
به تپه‌ها می‌گویند
و تپه‌ها به باغ‌ها
و باغ‌ها به نرگس‌ها
پرنده‌ای که گذارش از آن طرف می‌افتد
همه را آهسته می‌شنود
اگر پرنده‌ی کوچک را رشوه‌ای دهم
کسی چه می‌داند شاید بگوید
اما چنین نمی‌کنم
ندانستن نیکوتر است
اگر تابستان اصل بود
برف دیگر چه جادویی داشت
بنابراین ای پدر، رازت را نگه دار
اگر حتی می‌توانستم بدانم
که این یاران فیروزه‌ای
در جهان نوساخته‌ات چه می‌کنند
نمی‌گفتم
***
مرا کم دوست داشته باش
اما همیشه دوست داشته باش !
این وزن آواز من است
عشقی که گرم و شدید است
زود می سوزد و خاموش می شود.
من سرمای تو را نمی خواهم
و نه ضعف یا گستاخی ات را
عشقی که دیر بپاید ، شتابی ندارد
گویی که برای همه ی عمر وقت دارد .
مرا کم دوست داشته باش
اما همیشه دوست داشته باش !
این وزن آواز من است
اگر مرا بسیار دوست بداری
شاید حس تو صادقانه نباشد
کمتر دوستم بدار
تا عشقت ناگهان به پایان نرسد
من به کم هم قانعم
و اگر عشق تو اندک اما صادقانه باشد من راضی ام
دوستی پایدارتر،از هرچیزی بالاتر است.
مرا کم دوست داشته باش
اما همیشه دوست داشته باش.
***
امید،
چیزی است پردار که بر سر روح می‌نشیند
و نغمه‌ ای بی‌کلام می‌خواند
و هیچگاه از خواندن باز نمی‌ماند
در باد،دلنشین‌ تر شنیده می‌شود
طوفانی تلخ بباید
که با خود ببرد پرنده کوچکی را
که این همه را گرم می‌دارد
همیشه شنیده‌ام صدایش را
در سردترین سرزمین‌ها
و دوردست‌ترین دریاها
اما حتی در حادترین لحظه‌ها
از من نخواسته خرده نانی .
***
این نامه من به جهانیست
که هیچگاه برای من ننوشته..
پیامی ساده که طبیعت یادم داده
با لطافتی باشکوه
پیامش امضا شده
توسط دست‌هایی نامرئی
برای عشق به او، هموطنان نازنین
با لطافت من را قضاوت کنید!
***
سیمای رنج را دوست می دارم
چرا که در آن نیرنگ نیست.
رعشه درد را نمی توان وانمود،
یا به احتضار تظاهر نمود.
چشمها ناگاه بی نور میشوند،
وینک مرگ تهی از هر رنگ
و عرق دانه های روی پیشانی را
عذابی آشنا به رشته می کشد
***
(بسیار زیبا)
این که جز عشق هیچ نیست
تنها چیزیست که از عشق می دانیم
همین کافیست
بارِ کشتی باید
به قدرِ گنجایشِ آن باشد..
***
گردآوری:
وبسایت رسمی ابوالقاسم کریمی
گنجینه شعر کوتاه و داستان آموزنده
A Super Star is Born این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گردآوری:منتخب اشعار رابیندارانات تاگور/ابوالقاسم کریمی
***

منتخب اشعار رابیندارانات تاگور
***
مترجمان:
ع. پاشایی
علی عبداللهی
حسین بهشتی‌فر
***
برگ‌های لرزان این درخت
مثل انگشت‌های کودکی نوزاد
دلم را نوازش می‌کند.
*
ای ماهِ تمام
امشب
در میان ... دیدن ادامه ›› برگ‌های نخل جشنی هست،
و در دریا برآمدنِ امواج،
مثل ضربان قلب جهان.
تو از کدام آسمان ناشناخته
راز دردآلود عشق را
در خاموشی‌ات می‌بری؟
*
دردِ عشق
مثل دریایی ژرف
دورِ زندگیم آواز خواند
و شادیِ عشق
مثل پرنده‌ها
در باغ‌های پُرگلش ترانه خواند.
*
درخت‌ها
مثل صدای مشتاقِ زمینِ بی‌زبان
تا لب پنجره‌ام بالا می‌آیند.
*
با پَرپَر کردن گل
زیباییش را جمع نمی‌کنی.
*
شب
روز رنگ‌پریده را
می‌بوسد و
به گوشش زمزمه می‌کند:
«منم، مرگ، مادر تو.
منم که تو را از نو می‌زایم.»
*
«ما برگ هایی هستیم
که خش خش می کنیم و
آوازی در حنجره داریم
در پاسخ به توفان ها.
ولی تو کیستی؟
که این چنین خاموشی؟»
«من فقط یک گلم! گل!»
*
از تو سپاسگزارم
که هیچ‌یک از چرخ‌های قدرت نیستم، اما
با آفریدگان زنده‌یی
که زیر این چرخ‌ها درهم می‌شکند
یگانه‌ام.
*
خشکرود
به خاطر گذشته‌اش
سپاسی نمی‌شنود.
*
«تو قطره‌ی بزرگ شبنمی
زیر برگ نیلوفر
و من قطره‌یی کوچک‌تر
روی آن.»
این را شبنم به دریاچه گفت.
*
ای شب تاریک
زیبایی تو را
مثل زیبایی معشوقی
که چراغ را خاموش کرده
احساس می‌کنم.
*
ای
علف کنار را
ستاره را دوست بدار،
آن‌وقت رؤیاهایت
در گُل‌ها خواهند شکفت.
*
شب
به خورشید گفت:
«تو نامه‌های عاشقانه‌ات را
برایم به ماه بفرست،
و من پاسخ‌هایم را با اشک
روی علف‌ها خواهم گذاشت.»
*
به هم نزدیک می شویم
مانند مرغان دریایی و امواج.
مرغان پر می کشند
امواج، رقصان دور می شوند
ما
از یکدیگر جدا می شویم.
*
چیست این شعله‌ی نادیده‌ی تاریکی
که جرقه‌هایش
ستارگان‌اند؟
*
قطره‌های باران
بوسه بر خاک می‌زدند
و به‌نجوا می‌گفتند:
«مادر! ما بچه‌های غربت‌کشیده‌ی توئیم
که از آسمان
به آغوش تو
برگشته‌ایم.»
*
خدا
از سرزمین‌های بزرگ
خسته می‌شود.
اما از گل‌های کوچک، هرگز.
*
مِه
مثل عشق،
در دل تپه‌ها
بازی می‌کند
و شگفتی‌های زیبایی می‌آفریند.
*
ما چون دیدار مرغان دریایی و امواج
به هم نزدیک می‌شویم.
پرنده‌ها پر می‌کشند،
امواج چرخ‌زنان دور می‌شوند
و ما
از یک‌دیگر
جدا می‌شویم.
*
گل کوچک غنچه‌اش را باز می‌کند
و فریاد می‌کشد:
«ای جهان عزیز،
تمنا می‌کنم تاریک نشو.»
*
این اشک‌‌های زمین است
که لبخندهایش را
شکوفا نگه می‌دارد.
****
بازار که تعطیل می‌شود در گرگ و میش و
همگان به خانه بر می‌گردند
من کنار راه می‌نشینم
تا تماشا کنم قایق رانی تو را
گذار آب تیره با کورسوی غروب بر فراز بادبان تو را!
تو را می‌بینم خموش
ایستاده کنار سکان و ناگهان
چشمانت را شکار می‌کنم که خیره بر منند
من رها می‌کنم شعرم را و گریه برای تو
تا ببری مرا
از این میانه با خود.
***
آن‌جا که اندیشه بی‌واهمه است و سر، برافراشته است
آن‌جا که دانش رهاست
آن‌جا که جهان پاره‌پاره نیست با دیوارهای باریک خانه‌ها
آن‌جا که واژگان از ژرفای حقیقت سرمی‌رسند
آن‌جا که کوشش‌های نستوه
بازوانشان را در امتداد تکامل دراز می‌کنند
آن‌جا که جریانِ روشنِ خرد
گم نکرده راهش را در شنزارِ دلگیرِ عادتی مرده
آن‌جا که اندیشه با اراده‌ی تو
به پیش رانده می‌شود درون پندار و کردارِ تا همیشه گسترده
در چنین بهشتی از آزادی
ای پدر!
بگذار کشورم بیدار شود.
***
آفتاب زبانه می‌کشد بر این بعدازظهرِ غریب!
من خیره بر صندلی‌یِ خالی!
هیچ تسلایی نمی‌یابم آن‌جا،
در سینه‌اش صدای پی‌در‌پی‌یِ سرخوردگی می‌پیچد.
آوای بی‌هودگی انباشته گشته با افسوس:
پیغام می‌گریزد.
بسانِ چشمانِ غم‌انگیز سگی بی‌صاحب،
سوگوارِ قلبی که نمی‌تواند دریابد چه بر سرش آمده و چرا !
چشمانش هر روز و شب بی‌هوده جستجو می‌کند،
صندلی با اندوه بسیارش سخن می‌گوید،
دردِ گُنگِ بی‌هودگی می‌گسترد درین اتاقِ بی تو!
***
در سایه های عمیق جولایِ بارانی
با گام های پنهانی
تو عابرترینی!
سکوت
بسان شب می فریبد بینندگان را.
امروز
بامداد، چشم هایش را بسته است
بی اعتنای صدا زدن های پی در پی باد پر آوای مشرق!
و کشیده لحافی ضخیم به روی آسمانِ همیشه بیدار.
درختستان
آرام کرده آواهایش را،
وَ درهای تمام خانه ها بسته است.
در این خیابان های بیابان شده
تو مسافری تنها بوده ای
آه، ای تنها رفیق من!
محبوبه ام!
دروازه های خانه ام گشوده اند
بسان یک رویا گذر مکن!
***
من به میهمانیِ جهان فراخوانده شده ام
پس خجسته است هستی ام
چشمانم دیده اند و گوش هایم شنیده اند
سهم ام ازین ضیافت این بود که بنوازم
بر روی سازم،
وَ به کار بستم تمام توانم را.
حالا می پرسم:
«آیا سرانجام سرمی رسد زمانی که من از راه برسم،
چهره ات را ببینم،
وَ درود خاموشم را نثارت کنم؟»
***
ابرها انبوه بر ابرها و آن سیاهی ها
آی عشق!
چرا همیشه تنها بیرون تمام درها منتظرم می داری؟
در لحظه های شلوغ کار نیمروز من همراه انبوه مردمم،
اما درین روز تاریک غریب
تنها چشم انتظار توام!
اگر چهره ات را نشانم ندهی
اگر رهایم کنی کاملن کنار
نمی دانم چگونه بگذرانم این همه طولانی را، ساعت های بارانی را !
من خیره به دوردست خاکستری آسمان
وَ قلبم آواره و نالان
با باد بی قرار.
***
ابتدای روز پاییز بی ابر است
رود لبالب پر
شویانِ ریشه های لختِ درختانِ جنبانِ کنار گدار.
راهِ درازِ گسترده شبیه زبان عطشان دهکده فرود آمده درون جویبار،
قلبم آکنده است، همچنان که می بینم اطرافم را و
سکوت آسمان را و
جریان آب را و
آن احساس شادی را که همه جا پخش است،
پاک تر از لبخنده ای بر چهره ی کودکی.
***
پرتو (کوچک) نور
که همچون طفلی عریان
لابلای برگهای سبز
شادمان بازی میکند
نمیداند که انسان
میتواند دروغ بگوید!
***
آه زیبایی!
خودت را در عشق پیدا کن
نه در انعکاس آینه!
***
آنچه هستی
نمی بینی!
آنچه می بینی
سایه ی توست
***
اینکه من وجود دارم
حیرتی ست دائم
به نام زندگی!
***
تو لبخند زدی
و با من سخن گفتی از هیچ!
و من حس میکنم که چه طولانی
انتظار کشیده ام
این لحظه را
***
هر نوزاد
با این پیام می آید که
“خدا هنوز از بشریت ناامید نشده! “
***
***
گردآوری:
وبسایت رسمی ابوالقاسم کریمی
آرش رضایی و sirena این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گردآوری اشعار سپید کوتاه/ابوالقاسم کریمی/12 تیر 1400






***
پیش از تو دنیا زشت بود
دریا از کشتی‌های شکسته آغاز میشد
باغ از خار
شهر از ساختمان‌های بی‌در و پنجره
شب از کابوس
روز از باد
من ... دیدن ادامه ›› از تو تشکر می‌کنم
برای من زیبایی آوردی!
رسول یونان
***
چشم‌های زیبایی داشت
که پیرمردهای محله آرزو می‌کردند
کاش دیرتر به دنیا می‌آمدند…
الیاس علوی
***
سال‌هاست
رد شدن زنی
آن طرفِ خیابان را
زیبا نکرده است
مهدی اشرفی
***
به سوی تو بازمی‌گردم
در را باز نکن
آغوش بگشا…
جوزف حرب
ترجمه‌ی اسما خواجه زاده
***
ساعت چهارِ نیمه‌شب است
و قبول دارم این‌جمله، شروع مناسبی برای یک شعر عاشقانه نیست
اما طوری از خواب پریده‌ام
که ناچارم بگویم دوستت دارم
که ساعت چهارِ نیمه‌شب است
که هیچ‌وقت، هیچ‌جای دنیا هیچ ساعتی
به این شدت چهارِ نیمه‌شب نبوده است
لیلا کردبچه
***
نجاتم بده!
در من هنوز لبخندی هست
که می‌تواند چیزی یادت بیاورد…
لیلا کردبچه
***
اگر ماه از تو زیباتر بود
هرگز دوستت نمی‌داشتم.
اگر موسیقی
از آوای تو دل انگیزتر بود
هرگز به تو گوش نمی‌سپردم.
اگر اندام آبشار
از اندام تو زیبنده‌تر بود
هرگز به نگاهت نمی‌نشستم.
اگر باغچه از تو خوشبوتر بود
هرگز تو را نمی‌بوئیدم.
درباره‌ی شعر هم می‌پرسی
بدان
اگر به تو نمی‌مانست
هرگز نمی‌سرودم.
شیرکو بیکس
ترجمه‌ی علی رسولی
***
انسانی که آلزایمر می‌گیرد
قدم زدن را
از یاد نمی‌برد
پس چیزی هست
کسی هست
که هیچ‌گاه فراموش نمی‌شود
شبیه خورشید فردا
که هر روز مرا پیرتر می‌کند
اما یک‌شب با موهای سفید
دوباره از خود خواهم پرسید:
آیا باز او را خواهم دید؟
آریا معصومی
***
از این وضعیت نجاتم بده!
کمتر زیبا باش‌…
نزار قبانی
***
اگر می‌خواهی احساس مرا بدانی
به سایه‌ات نگاه کن
نزدیک به توام
حال که هرگز نمی‌توانم لمست کنم
جمال ثریا
ترجمه‌ی سیامک تقی‌زاده
***
وقتی می گوییم دور
دور از کجا؟
هرکسی باید
یک نفر داشته باشد
تا فاصله ها را با او بسنجد
حسن آذری
***
نبودن تو
فقط نبودن تو نیست
نبودن خیلی چیزهاست
کلاه روی سرمان نمی ایستد
شعر نمی چسبد
پول در جیبمان دوام نمی آورد
نمک از نان رفته
خنکی از آب
ما بی تو فقیر شده ایم!
رسول یونان
***
صبح تو به خیر
که ساعت حرکت قطار را،
به من غلط گفتی
که من بتوانم
یک روز دیگر در کنار تو باشم…
احمدرضا احمدی
***
نهایتاً دل به جایی می رسد که دو راه بیشتر ندارد:
یا باید خون شود،
یا سنگ…
عباس صفاری
***
گفتی دوستت دارم
و من به خیابان رفتم!
فضای اتاق برای پرواز کافی نبود.
گروس عبدالملکیان
***
باد تنهاست
و هرچه را بیشتر می خواهد
بیشتر از خود دور می کند
مهدی اشرفی
***
از هزاران زنی که فردا
پیاده می شوند از قطار
یکی زیبا
و مابقی مسافرند
عباس صفاری
***
از بهار تقویم می ماند
از من
استخوان هایی که تو را دوست داشتند
الیاس علوی
***
تو مژده ی آزادی هستی
از بلندگوی زندان
برای محکومی از یاد رفته…
رسول یونان
***
اکنون کجاست؟
چه می کند؟
کسی که فراموشش کرده ام…
عباس کیارستمی
***
منتظر آمدن همه نباش
یک نفر
هیچ وقت نمی آید…
ازدمیر آصف
***
اینجا مهم نیست کجاست
بی تو
همه جا دور است…
افشین صالحی
***
زودتر از من بمیر
تنها کمی زودتر
تا تو آنی نباشی که مجبور است
راه خانه را تنها بازگردد…
راینر کنسه
***
هدیه ام از تولد
گریه بود
خندیدن را تو به من آموختی
سنگ بوده ام
تو کوهم کردی
برف بوده ام
تو آبم کردی
آب می شدم
تو خانه دریا را نشانم دادی
می دانستم گریه چیست
خندیدن را
تو به من هدیه کردی
شمس لنگرودی
***
محبوبم!
اگر روزی از تو درباره ی من پرسیدند،
زیاد فکر نکن…
مغرور به ایشان بگو:
دوستم دارد
بسیار دوستم دارد…
نزار قبانی
***
خدا وقتی گونه های تو را می تراشید
لب های تو را می بافت
پاهای تو را بنا می کرد
دست هایش نمی لرزید؟
الیاس علوی
***
دنیا که به پایان برسد
دنیایی دیگر خواهند ساخت
و خنده ی تو
جای آفتاب را خواهد گرفت
رسول یونان
***
چه کسی می دانست
ما بعد از خداحافظی
به چه چیز مبتلا می شویم؟!
احمدرضا احمدی
***
گاهی
ما عکس ها را می سوزانیم…
و گاهی
عکس ها ما را…
عباس صفاری
***
دو گروه از مردان
هیچگاه به زندگی عادی باز نخواهند گشت
آنان که به “جنگ” رفته اند،
و آنان که “عاشق” شده اند…
رومن رولان
***
بوسیدمش
دیگر
هراس نداشتم
جهان پایان یابد
من از جهان سهمم را گرفته بودم…
احمدرضا احمدی
***
مرا ببوس
روزهای سختی در پیش است
بگذار تو را
کمی پس انداز کنم
رضا کاظمی
***
تمام اصل های حقوق بشر را خواندم
و جای یک اصل را خالی یافتم
و اصل دیگری را به آن افزودم
عزیز من
اصل سی و یکم:
هر انسانی حق دارد
هر کسی را که می خواهد دوست داشته باشد
پابلو نرودا
***
به دوست داشتنت مشغولم
همانند سربازی که سال هاست
در مقری متروک
بی خبر از اتمام جنگ
نگهبانی می دهد…
زانیار برور
***
موهات
چه بلند، چه کوتاه
فرقی نمیکند
گندم زار بعد از درو هم زیباست
رضا کاظمی
***
دلش می خواست نباشد
چمدانش را بست
تمام شهر را با خود برد…
جمال ثریا
***
نیروی جاذبه
شاعران را سر به زیر کرده است
بر خلاف منجم ها که هنوز سر به هوایند
تمام سیب ها افتاده اند
و نیوتن ، پشت وانت
سیب زمینی می فروشد
آهای ، آقای تلسکوپ !
گشتم نبود ، نگرد نیست
اکبر اکسیر
***
کدام با من است
این چراغ کوچک
یا جهان تاریک؟
سیروس نوزری
***
شعر؛ دنیایی­ست
شهرهایش کلمات
عابرانش حرف­هایی
که هرگز به مقصد نمی­رسند
وحید عمرانی
***
پشت اشتیاقی گرم
جا مانده بوسه ای
ای دهانت طعم نجات
نزدیک تر بیا..
رزیتا نجفی
***


وبسایت رسمی ابوالقاسم کریمی

گنجینه شعر کوتاه و داستان آموزنده
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بر آستانه ی سرنوشت
معطل مانده است تاریخ
تا نوشته شود
توسط تکرار.



ابوالقاسم کریمی
سپهر، امپرسیونیست و امیر مسعود این را دوست دارند
خطی کشیده اند به بلندای تاریخ
و تو هر لحظه از زندگی ات
انتخاب میکنی کدام طرف ایستاده باشی
نمی توانی بگویی حواسم نبود
درگیر بودم.. نفهمیدم.. نشنیدم.. نبودم..
زیرا حتی سکوت هم یک انتخاب است..
..
خطی کشیده اند به بلندای تاریخ....


" #مونا_برزویی "
۲۰ مرداد ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گزیده ابیات از اشعار پروین اعتصامی/بخش اول
منبع دیوان شعر:سایت گنجور
***
خود رای می‌نباش که خودرایی
راند از بهشت، آدم و حوا را
۲
ای نیک، با بدان منشین هرگز
خوش نیست وصله جامهٔ دیبا را
۳
ای آنکه راستی بمن آموزی
خود در ره کج از چه نهی پا را
خون یتیم در کشی و خواهی
باغ بهشت و سایهٔ طوبی ... دیدن ادامه ›› را
۴
آموزگار خلق شدیم اما
نشناختیم خود الف و با را
۵
هیچ خردمند نپرسد ز مست
مصلحت مردم هشیار را
۶
مخسب آسوده ای برنا که اندر نوبت پیری
به حسرت یاد خواهی کرد ایام جوانی را
۷
متاع راستی پیش آر و کالای نکوکاری
من از هر کار بهتر دیدم این بازارگانی را
۸
بزرگانی که بر شالودهٔ جان ساختند ایوان
خریداری نکردند این سرای استخوانی را
۹
اگر صد قرن شاگردی کنی در مکتب گیتی
نیاموزی ازین بی مهر درس مهربانی را
۱۰
نباید تاخت بر بیچارگان روز توانائی
بخاطر داشت باید روزگار ناتوانی را
۱۱
تو نیز از قصه‌های روزگار باستان گردی
بخوان از بهر عبرت قصه‌های باستانی را
۱۲
فضل است که سرمایهٔ بزرگی است
علم است که بنیاد افتخار است
۱۳
آهوی روزگار نه آهوست، اژدر است
آب هوی و حرص نه آبست، آذر است
۱۴
دیده ببندی و درافتی بچاه
این گنه تست، نه حکم قضاست
۱۵
کعبهٔ دل مسکن شیطان مکن
پاک کن این خانه که جای خداست
۱۶
روی و ریا را مکن آئین خویش
هرچه فساد است ز روی و ریاست
۱۷
آنچه که دوران نخرد یکدلیست
آنچه که ایام ندارد وفاست
۱۸
پایهٔ قصر هنر و فضل را
عقل نداند ز کجا ابتداست
۱۹
بیگانه دزد را بکمین میتوان گرفت
نتوان رهید ز آفت دزدی که آشناست
۲۰
زنگارهاست در دل آلودگان دهر
هر پاک جامه را نتوان گفت پارساست
۲۱
قصر رفیع معرفت و کاخ مردمی
در خاکدان پست جهان برترین بناست
۲۲
هر آن مریض که پند طبیب نپذیرد
سزاش تاب و تب روزگار بیماریست
۲۳
بدان صفت که تو هستی دهند پاداشت
سزای کار در آخر همان سزاواریست
۲۴
هیچ دانی چه کسی گشت استاد
آنکه شاگرد شد و عار نداشت
۲۵
کار گیتی همه ناهمواریست
این گذرگه ره هموار نداشت
۲۶
نخورد هیچ توانگر غم درویش و فقیر
مگر آنروز که خود مفلس و مضطر گردد
۲۷
قیمت بحر در آن لحظه بداند ماهی
که بدام ستم انداخته در بر گردد
۲۸
دانش چو گوهریست که عمرش بود بها
باید گران خرید که ارزان نمی‌شود
۲۹
گر که آبادی این دهکده میخواهی
باید آباد کنی خانهٔ دهقانش
۳۰
ای زورمند، روز ضعیفان سیه مکن
خونابه میچکد همی از دست انتقام
***
گردآوری:ابوالقاسم کریمی
تهران-ورامین
جمعه ۲۰ فروردین ۱۴۰۰
وبسایت:http://k520.ir/
۱ نفر این را امتیاز داده‌است
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گزیده آیات قرآن/الجزء الثالث
مترجم:آیت الله صادقی تهرانی
****
سورة البقرة
****
هان ای کسانی که ایمان آوردید! از آنچه به شما روزی داده‌ایم انفاق کنید، پیش از آنکه روزی فرا رسد که در آن نه داد و ستدی است و نه دوستی و نه شفاعتی. و کافران خودشان ستمکارانند. ... دیدن ادامه ›› (۲۵۴)
*
خدا(ست که) معبودی جز او نیست‌؛ زنده و بسی پاینده و بر پا دارنده است‌؛ نه هیچ چُرتی او را فرو می‌گیرد، و نه هیچ خوابی‌؛ آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، تنها از آنِ اوست‌؛ کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟ آنچه را در پیش روی آنان و آنچه را در پشت سرشان است می‌داند و به چیزی از علمِ او، جز به آنچه (خود) خواست، احاطه نمی‌یابند؛ کرسیِ (علم و قدرت و رحمت) او آسمان‌ها و زمین را به وسعت (بی‌کران) در برگرفته و نگهداری آنها بر او دشوار نیست. و اوست والای با عظمت. (۲۵۵)
*
در دین هیچ (گونه) اجباری نیست، (زیرا) راه از بی‌راه به‌درستی آشکار شده‌؛ پس هر کس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورَد، به یقین به دستاویزی استوار - که آن را هرگز گسستی نیست - چنگ زده است. و خدا بس شنوایی بسیار داناست. (۲۵۶)
*
خدا (تنها) ولی [:کارگزار و پشتوانه‌ی] کسانی است که ایمان آوردند؛ آنان را از تاریکی‌ها سوی روشنایی برون می‌برد. و (اما) کسانی که کفر ورزیدند، سرپرستانشان طغیان‌گرانند، که آنان را از روشنایی سوی تاریکی‌ها به در می‌برند. آنان همراهان آتشند، (و) ایشان در آن جاودانند. (۲۵۷)
*
مَثَل کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می‌کنند، همانند دانه‌ای است که هفت خوشه رویانید، (که) در هر خوشه صد دانه است‌؛ و خدا برای هر کس که بخواهد (آن را) چند برابر می‌کند. و خدا گشایشگری داناست. (۲۶۱)
*
کسانی که اموالشان را در راه خدا انفاق می‌کنند، سپس در پیِ آنچه انفاق کرده‌اند، منّت و آزاری روا نمی‌دارند، پاداش آنان برایشان تنها نزد پروردگارشان است، و هرگز بیمی بر آنان نیست، و نه ایشان اندوهگین می‌شوند. (۲۶۲)
گفتاری پسندیده (در برابر نیازمندان) و گذشتی (از تندی به آنان و یا تندیشان) بهتر از صدقه‌ای است که آزاری به دنبال دارد. و خدا بی‌نیازی بردبار است. (۲۶۳)
*
گفتار پسندیده (در برابر نیازمندان)، و عفو (و گذشت از خشونتهای آنها)، از بخششی که آزاری به دنبال آن باشد، بهتر است؛ و خداوند، بی‌نیاز و بردبار است. (۲۶۳)
(مترجم آیت الله مکارم شیرازی)
*
هان ای کسانی که ایمان آوردید! صدقه‌های خود را با منّت و آزار، باطل مکنید؛ مانند کسی که مالش را برای ریا و خودنمایی به مردم انفاق می‌کند و به خدا و روز بازپسین ایمان نمی‌آورد. پس مَثَل او همچون مَثلِ سنگ خارایی است که روی آن خاکی (نشسته) است، و رگباری به آن رسیده، و آن (سنگ) را سخت و صاف (و بی‌غبار) بر جای نهاده است. آنان [:ریاکاران نیز] بدانچه به دست آوردند، دست نمی‌یابند. و خدا گروه کافران را هدایت نمی‌کند. (۲۶۴)
*
و مَثَل کسانی که اموالشان را برای طلب خشنودی خدا و استواری خودشان انفاق می‌کنند، همچون مَثَل باغی است که بر فراز تپه‌ای قرار دارد (و) رگباری به آن رسیده، پس دو چندان خوردنیش را برآورد، پس اگر رگباری (هم) به آن نرسد، بارانی کم (همچون نم به آن رسیده). و خدا به آنچه می‌کنید بیناست. (۲۶۵)
*
هان ای کسانی که ایمان آوردید! از چیزهای پاکیزه‌ای که به دست آوردید و از آنچه برای شما از زمین بر آورده‌ایم، انفاق کنید؛ و آنچه را خود ناخوش دارید هرگز مجویید (که از آن) انفاق کنید، در حالی که (اگر آن را به خودتان بدهند) جز با چشم‌پوشی (و بی‌میلی) گیرنده‌ی آن نیستید. و بدانید که خدا بی‌نیازی ستوده است. (۲۶۷)
*
(خدا) به هر کس بخواهد حکمت می‌دهد و به هر کس حکمت داده شود، بی‌گمان، خیری فراوان داده شده است. و جز خردمندان ژرف‌نگر کسی پند نمی‌گیرد. (۲۶۹)
*
شیطان شما را به تهی‌دستی وعده می‌دهد و شما را به زشتی متجاوز از حد فرمان می‌دهد. و (اما) خدا شما را از جانب خود وعده‌ی پوشش و فضیلت و بخشش می‌دهد. و خدا گشایشگری داناست. (۲۶۸)
*
و هر چیز را که انفاق می‌کنید، یا (اموالی را که) نذر کرده‌اید (در راه خدا انفاق کنید)، خداوند آنها را می‌داند. و ستمگران یاوری ندارند. (۲۷۰)
اگر انفاقها را آشکار کنید، خوب است! و اگر آنها را مخفی ساخته و به نیازمندان بدهید، برای شما بهتر است! و قسمتی از گناهان شما را می‌پوشاند؛ (و در پرتو بخشش در راه خدا، بخشوده خواهید شد.) و خداوند به آنچه انجام می‌دهید، آگاه است. (۲۷۱)
هدایت آنها (به‌طور اجبار،) بر تو نیست؛ (بنابر این، ترک انفاق به غیر مسلمانان، برای اجبار به اسلام، صحیح نیست؛) ولی خداوند، هر که را بخواهد (و شایسته بداند)، هدایت می‌کند. و آنچه را از خوبیها و اموال انفاق می‌کنید، برای خودتان است؛ (ولی) جز برای رضای خدا، انفاق نکنید! و آنچه از خوبیها انفاق می‌کنید، (پاداش آن) به طور کامل به شما داده می‌شود؛ و به شما ستم نخواهد شد. (۲۷۲)
(مترجم آیت الله مکارم شیرازی)
*
آنها که اموال خود را، شب و روز، پنهان و آشکار، انفاق می‌کنند، مزدشان نزد پروردگارشان است؛ نه ترسی بر آنهاست، و نه غمگین می‌شوند. (۲۷۴)
(مترجم آیت الله مکارم شیرازی)
*
کسانی که ربا می‌خورند، (در زندگی‌هاشان) برنمی‌خیزند مگر برخاستن کسی که شیطان بر اثر تماس، دیوانه و پریشانش می‌کند. این بدین سبب است که آنان گفتند: «داد و ستد (بی‌ربا) صرفاً مانند رباست‌» و حال آنکه خدا (این) داد و ستد را حلال و ربا (و مفتخواری) را حرام گردانیده است. پس هر کس اندرزی از جانب پروردگارش بدو در رسد، آن‌گاه (از رباخواری) باز ایستاد، آنچه گذشته، از آنِ اوست و کارش سوی خداست. و کسانی که (به رباخواری) بازگردند، آنان اهل آتشند و همانان در آن ماندگارند. (۲۷۵)
*
خدا ربا را محو می‌سازد و صدقات را پربار می‌سازد و خدا هیچ ناسپاسِ کافر (گناه‌پیشه‌ی) بس واپس‌زننده‌ی خیر را دوست نمی‌دارد. (۲۷۶)
*
بی‌گمان کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته‌(ی ایمان) کرده و نماز بر پا داشته و زکات داده‌اند، پاداش آنان نزد پروردگارشان تنها برای خودشان خواهد بود. و نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین می‌شوند. (۲۷۷)
*
هان ای کسانی که ایمان آوردید! از خدا پروا کنید، و اگر مؤمن بوده‌اید آنچه را از ربا باقی مانده است واگذارید. (۲۷۸)
و اگر (چنین) نکردید، پس اعلام به جنگی از طرف خدا و فرستاده‌ی وی کنید و اگر توبه کنید، سرمایه‌های شما برای خودتان است؛ نه ستمی می‌کنید و نه ستم می‌بینید. (۲۷۹)
*
و اگر (بدهکاری) تنگدست باشد، تا (هنگام) گشایشی، مهلتی (برایش مقرر) است. و اگر دانسته بودید، بخشیدن آن برایتان بهتر است. (۲۸۰)
*
و بپرهیزید از روزی که در آن، سوی خدا باز گردانده می‌شوید، سپس هر کس آنچه به دست آورده، تماماً به او داده شود و آنان مورد ستم (هم) قرار نمی‌گیرند. (۲۸۱)
*
هان ای کسانی که ایمان آوردید! هر گاه به وامی تا سررسیدی معیّن با یکدیگر معامله کردید، آن را بنویسید؛ و باید نویسنده‌ای (صورت معامله را) بر اساس عدالت میانتان بنویسد و هیچ نویسنده‌ای نباید (در حد امکان) از نوشتن آن، بدان گونه که خدا تعلیمش داده خودداری کند؛ و کسی که (این) حق بر عهده‌ی اوست باید املا کند [:بگوید] و او [:نویسنده] (همان را) بنویسد و از خدا - پروردگارش - پروا نماید و از آن چیزی نکاهد؛ پس اگر کسی که حق بر ذمّه‌ی اوست، سفیه یا ناتوان است یا خود نمی‌تواند املا کند، ولیّ او باید با (رعایت) عدالت املا نماید و دو گواه از مردانتان را به گواهی بطلبید؛ پس اگر دو مرد نبودند، مردی را با دو زن، از میان گواهانی که (از آنان) رضایت دارید (گواه بگیرید) که (اگر) یکی از آن دو (زن از خاطرش) گم گشت، زن دیگر وی را یادآوری کند . و چون گواهان احضار شوند، نباید (از گواهی‌شان) خودداری کنند. و از نوشتن (بدهیتان) چه خرد و چه کلان -تا پایان زمان (مقرر)ش- نگران نباشید؛ این خود برای شهادت، عادلانه‌تر و استوارتر و برای اینکه دچار شک نشوید (به احتیاط) نزدیکتر است ، مگر آنکه تجارتی حاضر باشد که در میان خودتان انجام می‌دهید، پس بر شما گناهی نیست که آن را ننویسید. و (در هر حال) هر گاه داد و ستدی کردید گواه بگیرید و هیچ نویسنده و نه گواهی نباید زیان‌کاری طرفینی کند؛ و اگر چنین کنید، همواره این (خود) فسقی است به وسیله‌ی شما (به زیان خودتان و دیگران). و از خدا پروا کنید و خدا (بدین‌گونه) به شما آموزش می‌دهد و خدا به هر چیزی بسی داناست. (۲۸۲)
*
خدا هیچ کس را جز به اندازه‌ی توانش تکلیف نمی‌کند؛ آنچه (از خوبی با روشی درست و راهوار) به دست آورده به سود اوست و آنچه (از بدی بر خلاف روش فطری، عقلانی و شرعی) به دست آورده به زیان اوست. «پروردگارمان! اگر فراموش کردیم یا به خطا رفتیم بر ما مگیر. پروردگارمان! بار گرانی بر (دوش) ما مگذار، همچنان که بر (دوش) کسانی که پیش از ما بودند (به تنگنایی) نهادی. پروردگارمان! و آنچه هرگز تاب و توانش را نداریم بر ما تحمیل مکن و از ما درگذر و برایمان بپوشان و بر ما رحم کن. سرور ما تنها تویی، پس ما را بر گروه کافران پیروز گردان.» (۲۸۶)
****
سورة آل عمران
****
خدا، (که) هیچ خدایی جز او نیست، زنده و بسی پاینده و نگهدارنده و ارزنده است. (۲)
*
بی‌گمان کسانی که کافر شدند، هرگز نه اموالشان و نه اولادشان، چیزی (از عذاب خدا) را از آنان بی‌نیاز نخواهد کرد و آنان خودشان گیرانه‌ی آتشند. (۱۰)
*
دوستی [:خواستنی]های شهوانی (گوناگون، اعم) از زنان و پسران و اموال فراوان، از زر و سیم و اسب‌های نشان‌دار و دام‌ها و کشتزار(ان)، برای مردمان آراسته شده‌؛ (لیکن) این‌ها بهره و سرمایه‌ی زندگی دنیاست. و بازگشت‌‌گاه نیکو تنها نزد خداست. (۱۴)
*
خدا -که همواره به فضیلت قیام دارد- (خود) گواهی داده است که جز او هیچ خدایی نیست و فرشتگان و دانشمندان (نیز گواهی می‌دهند) جز او که توانای با عزت و حکمت است، هیچ خدایی نیست. (۱۸)
*
کسانی که می‌گویند: «پروردگارمان! ما بی‌گمان ایمان آوردیم، پس گناهانمان را برایمان بپوشان و ما را از عذاب آتش نگهدار.» (۱۶) (به ویژه) شکیبایان و راستان و خاشعان و انفاق‌‌کنندگان، و پوشش‌خواهان در سحرگاهان را. (۱۷)
*
بگو: «بار خدایا! ای مالک فرمانفرمایی! هر آن کس را که خواهی فرمان‌روایی بخشی و از هر که خواهی، فرمان‌روایی را بازستانی و هر که را خواهی، عزّت می‌بخشی و هر که را خواهی، خوار می‌گردانی. همه‌ی خوبی‌ها تنها به دست تو است‌، تو به‌درستی بر هر چیزی توانایی.‌» (۲۶)
«شب را در روز فرو می‌بری و روز را در شب فرو می‌بری، و زنده را از مرده بیرون می‌آوری، و مرده را از زنده بیرون می‌آوری، و هر که را خواهی بی‌حساب روزی می‌دهی.» (۲۷)
*
مؤمنان هرگز نباید کافران را - به جای مؤمنان - (به عنوان اولیاء) سرپرستان و دوستانی برگیرند، و هر که چنان کند، در هیچ چیزی او را از (ولایت) خدا (بهره‌ای) نیست، مگر اینکه از آنان به گونه‌ای (شایسته) تقیّه (و خودنگهبانی) کنید. خدا شما را از خود بر حذر می‌دارد. و بازگشت (همه) تنها سوی خداست. (۲۸)
*
بگو: «اگر آنچه در سینه‌هایتان نهان دارید یا آشکار کنید، خدا آن را می‌داند و (نیز) آنچه را در آسمان‌ها و آنچه را در زمین است می‌داند و خدا بر هر چیزی تواناست. (۲۹)
*
روزی که هر کس آنچه (کار) نیک به جای آورده حاضر شده می‌یابد، دوست دارد کاش میان او و کارهای بدش، به‌راستی فاصله‌ای دور باشد. و خدا شما را از خود بر حذر می‌دارد. و خدا به بندگان‌(اش) بسی مهربان است. (۳۰)
*
بگو: «اگر شما خدا را دوست داشته‌اید، از من پیروی کنید، تا خدا دوستتان بدارد، و تا گنا‌هان دنباله‌دارتان را برایتان پوشیده بدارد. و خدا بسی پوشنده‌‌ی رحمتگر بر ویژگان است.» (۳۱)
*
بگو: «خدا و پیامبر(ش) را اطاعت کنید.» پس اگر رویگردانند، خدا هرگز کافران را دوست نمی‌دارد. (۳۲)
*
«همواره، خدا پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را بپرستید؛ این است راهی بس راهوار و راست.» (۵۱)
*
تمامی حق (تنها) از پروردگار تو است، پس از تردیدکنندگان مباش. (۶۰)
*
هان ای اهل کتاب! چرا حق را به لباس باطل می‌پوشانید؟ حال آنکه حقیقت را کتمان می‌کنید؟ و خود (هم) می‌دانید. (۷۱)
*
و برخی از اهل کتاب، کسانی‌اند که اگر ایشان را بر قطار شتری از طلا امین شمری، آن را به تو (بدون کم و کاستی) برمی‌گردانند، و از آنان کسی است که اگر ایشان را بر دیناری امین شمری، آن را به تو بر نمی‌گردانند، مگر تا هنگامی که بر آن ایستاده باشی. این همانا بدین سبب است که آنان (به پندار خود) گفتند: «در مورد مادر زادگان [:بومیان بی‌سواد و بی‌کتاب] بر زیان ما (اهل کتاب) راهی نیست.‌» و بر خدا دروغ می‌بندند، حال آنکه خودشان (هم) می‌دانند. (۷۵)
آری، هر که به پیمان خود وفا کرد و پرهیزگاری نمود، بی‌گمان خدا پرهیزگاران را دوست می‌دارد. (۷۶)
*
کسانی که با پیمان خدا و سوگندهایشان بهایی ناچیز را خریداری می‌کنند، آنان را بی‌چون در آخرت هیچ بهره‌ای نیست و خدا روز قیامت با آنان سخن (محبت‌آمیز) نمی‌گوید و به ایشان (از روی محبت) نمی‌نگرد و پاکشان نمی‌گرداند و برای آنان عذابی دردناک است. (۷۷)
*
و هر که جز تسلیم (در برابر خدا) دین و طاعتی دیگر برجوید، هرگز از او پذیرفته نشود و وی در آخرت از زیان‌کاران است. (۸۵)
*
بی‌گمان کسانی که پس از ایمانشان کافر شدند، سپس بر کفر(شان) افزودند، هرگز توبه‌ی آنان پذیرفته نخواهد شد و ایشان‌، (هم)اینان گمراهانند. (۹۰) به‌راستی، کسانی که کافر شدند و در حال کفر مردند، گر چه (فراخنای) زمین پر از طلا باشد و آن را (برای رهایی خود) فدیه دهند، هرگز از هیچ یک از آنان پذیرفته نگردد. ایشان را عذابی دردناک است و هیچ یاورانی برایشان نیست. (۹۱)
*
هرگز به نیکی [:احسان ربانی] نخواهید رسید، تا از آنچه دوست دارید (در راهش) انفاق کنید، و از هر چه انفاق کنید بی‌گمان خدا بدان بسی داناست. (۹۲)
*
بگو: «هان ای اهل کتاب! چرا به آیات خدا کفر می‌ورزید؟ حال آنکه خدا بر آنچه می‌کنید گواه است.» (۹۸)
*
بگو: «هان ای اهل کتاب! چرا کسی را که ایمان آورده است، از راه خدا باز می‌دارید، (و) آن (راه) را به کجی (و نابسامانی) می‌جویید، با آنکه خود (به‌راستی آن) گواهید؟» و خدا از آنچه می‌کنید غافل نیست. (۹۹)
****
گردآوری:ابوالقاسم کریمی
تهران - ورامین
26 اسفند 1399
حسین مجتهدی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گزیده آیات قرآن/الجزء الاول
مترجم:آیت الله صادقی تهرانی
****
سوره فاتحه
****
*
به نام خدای رحمتگر بر آفریدگان، رحمتگر بر ویژگان‌ (١)
*
هر ستایش ویژه‌ی خدا -پروردگار جهانیان- است. (٢)
*
تنها تو را می‌پرستیم، و تنها تو را (به) کمک می‌طلبیم (٥)
*
ما را (به) راه راست ... دیدن ادامه ›› هدایت فرما (٦) راه کسانی که بر (سر و سامان)شان نعمت فروریختی، نه (راه) غضب‌‌شدگان، و نه (راه) گمراهان. (٧)
****
سورة البقرة
****
(١) این همان کتاب است (که) در (حقانیت) آن هیچ شکّ مستندی نیست، (و) رهنمودی است برای تقواپیشگان. (٢) کسانی که به غیب (وحیانی) ایمان می‌آورند و نماز را بر پا می‌دارند و از آنچه روزیشان داده‌ایم انفاق می‌کنند. (٣) و کسانی که به آنچه سوی تو فرود آمده، و آنچه پیش از تو فرود آمده، ایمان می‌آورند. و (هم) آنان‌(اند که) به آخرت یقین می‌آورند. (٤) ایشان بر هدایتی از (سوی) پروردگارشان (استوار)ند، و ایشان، (هم)اینان رستگارکنندگان (خود و دیگران)اند (٥)
*
بی‌گمان کسانی که کافر شدند [:حق را پوشاندند] -چه هشدارشان دهی یا هشدارشان ندهی- برایشان یکسان است. (اینان) ایمان نمی‌آورند. (٦) خدا بر دل‌هاشان و بر گوش‌هایشان مُهر (پایانی) زده و بر چشم‌هایشان پرده‌ای (پوشانده) و برایشان عذابی بزرگ است. (٧)
*
و از مردمان، کسانی (هستند که به زبان) می‌گویند: «ما به خدا و به روز واپسین ایمان آورده‌ایم.» حال آن که اینان (از) ایمان‌آورندگان نیستند. (٨) (آنها می‌پندارند) به خدا و کسانی که ایمان آوردند نیرنگ می‌زنند، ولی جز بر خویشتن نیرنگ نمی‌زنند، و باریک‌بینی نمی‌کنند. (٩) در دل‌هاشان مرضی است، پس خدا بر مرضشان افزود و به (سزای) آنچه دروغ می‌گفتند، برایشان عذابی دردناک است. (١٠) و هنگامی که برایشان گفته شود: «در زمین افساد مکنید»، گویند: «تنها ما اصلاح‌کنندگانیم.» (١١) هان که آنان خودشان افسادکنندگانند و لیکن باریک‌بینی نمی‌کنند. (١٢) و هنگامی که به آنان گفته شود: «همان‌گونه که مردمان ایمان آوردند، (شما هم) ایمان بیاورید»، گویند: «آیا همان گونه که سبک مغزان ایمان آوردند (ما هم) ایمان بیاوریم‌؟» هان (که) آنان بی‌گمان همان سفیهانند، ولی نمی‌دانند. (١٣) و هنگامی که با کسانی که ایمان آورده‌اند، برخورد کنند، گویند: «(ما هم) ایمان آوردیم.‌» و چون با شیاطینشان خلوت کنند، گویند: «در واقع ما با شماییم، ما فقط مسخره‌کنندگان (ایشان) هستیم.» (١٤) خدا آنان را مسخره می‌کند، و ایشان را در (ژرفای) طغیانشان (هم‌چنان) سرگردان (از این سو به آن سو) می‌کِشاند. (١٥) اینانند کسانی که گمراهی را به (عوضِ) هدایت خریدند. پس داد و ستدشان سودی در بر نداشت. و (آنان از) هدایت‌یافتگان نبوده‌اند. (١٦)
مَثَل آنان، همانند مَثَل کسی است که آتشی افروخته، پس هنگامی که پیرامونش را روشنایی داد، خدا نورشان را برد و در میان تاریکی‌هایی (که در آنها هیچ) نمی‌بینند رها‌شان کرد. (١٧) (اینان) کران، لالان، (و) کورانند، پس اینان (به سوی حق) برنمی‌گردند. (١٨) یا چون (کسانی که در معرض) رگباری از آسمان، که در آن تاریکی‌ها و رعد و برقی است، (قرار گرفته‌اند) از (نهیب) آذرخش‌ها (و) بیم مرگ‌، سرانگشتانشان را در گوش‌هایشان می‌نهند، حال آنکه خدا بر کافران احاطه دارد. (١٩) نزدیک است برق، چشمانشان را برباید، هرگاه (آن برق) برایشان روشنی بخشد؛ در آن گام زنند، و هنگامی که بر (سر و سامان)شان تاریکی نهد (بر جای خود) بایستند. و اگر خدا می‌خواست شنوایی‌ها و بینایی‌هایشان را حتماً می‌گرفت. به‌راستی خدا بر هر چیزی (بسی) تواناست. (٢٠)
*
هان ای مردمان! پروردگارتان را، که شما و کسانی پیش از شما را آفرید، بپرستید؛ شاید شما تقوا پیشه کنید. (٢١)
کسی که زمین را برای شما بستری (راهوار و گسترده) گردانید، و آسمان را بنایی (افراشته) قرار داد، و از آسمان آبی فرود آورد، پس با آن رزقی از میوه‌ها برایتان برون آوَرَد. پس برای خدا همتایانی قرار ندهید، حال آنکه شما می‌دانید (که خدا همتاندارد). (٢٢)
*
همانا خدا از اینکه به پشه‌ای - چه فروتر، چه فراتر- از آن مَثَلی زند، شرم نمی‌کند؛ پس اما کسانی که ایمان آوردند می‌دانند که آن (مَثَل) به‌راستی از (جانب) پروردگارشان کاملاً بجاست‌؛ ولی کسانی که به کفر گراییدند گویند: «خدا با (بیان) این مَثَل چه چیزی را خواسته است‌؟» بسیاری را با آن گمراه می‌کند و بسیاری را (هم) با آن به راه می‌آورد. و (اما) جز خلافکاران را با آن گمراه نمی‌کند. (٢٦)
*
او کسی است که آنچه در زمین است، همه را برای (همه‌ی) شما آفرید؛ سپس به (آفرینش) آسمان پرداخت، پس آسمان‌ها را (به صورت) هفت آسمان سازماندهی کرد. و او به هر چیزی بسیار داناست. (۲۹)
*
چگونه به خدا کفر می‌ورزید؟ حال آنکه مردگانی بودید پس شما را زنده کرد؛ سپس شما را می‌میراند، پس از آن شما را زنده می‌کند؛ پس آن‌گاه به سوی او بازگردانده می‌شوید. (۲۸)
*
و چون پروردگارت به فرشتگان گفت: «همانا من قرار‌دهندة جانشینی (از گذشتگان) در زمین می‌باشم»، گفتند: «آیا در آن کسی را (جانشین) قرار می‌دهی که در آن افساد کند و خون‌ها بریزد؟ حال آنکه ما به وسیلة ستایشت (تو را از کلّ نقایص) تنزیه می‌کنیم، و برایت تقدیس می‌نماییم.» (خدا) فرمود: «به‌راستی من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید.» (۳۰)
*
و کسانی که کفر ورزیدند و با نشانه‌های ما (همان‌ها و ما را) تکذیب کردند، اینانند همراهان آتش، (و هم)ایشان در آن ماندگارانند. (۳۹)
*
ای فرزندان اسرائیل! نعمت (ویژه)‌ام را که بر شما ارزانی داشتم به یاد آرید و به پیمانم وفا کنید، تا به پیمانتان وفا کنم، و تنها از من، با پرهیز و اضطراب بهراسید. (۴۰)
*
و بدانچه نازل کرده‌ام - حال آنکه مؤید همان چیزی است که با شماست - ایمان آرید؛ و نخستین کافر (نسبت) به آن مباشید، و آیات مرا با بهایی اندک «نخرید»: معاوضه نکنید، و تنها از من پروا کنید. (۴۱)
*
و حق را با باطل مَپوشانید، و حق را کتمان نکنید در حالی که خود‌تان (هم) می‌دانید. (۴۲)
*
و نماز را بر پا دارید و زکات را بدهید و با رکوع‌کنندگان رکوع کنید. (۴۳)
*
آیا مردمان را به نیکی فرمان می‌دهید و خودتان را فراموش می‌کنید، حال آنکه شما کتاب (خدا) را می‌خوانید؟ پس آیا خردورزی نمی‌کنید؟ (۴۴)
*
و با شکیبایی و نماز (در راه خدا) یاری جویید و به‌راستی این (کار) بی‌گمان (باری) بزرگ است، مگر بر دلباختگان (به خدا). (۴۵)
*
و پروا کنید از روزی که هیچ کس چیزی (از عذاب خدا) را از کسی کفایت نمی‌کند؛ و نه از او شفاعتی پذیرفته گردد و نه به جای وی بدلی گرفته شود؛ و نه ایشان یاری خواهند شد. (۴۸)
*
و از آن روز بترسید که کسی مجازات دیگری را نمی‌پذیرد و نه از او شفاعت پذیرفته می‌شود؛ و نه غرامت از او قبول خواهد شد؛ و نه یاری می‌شوند. (۴۸)
( ترجمه آیت الله مکارم شیرازی)
*
...و (آنان) بر ما ستم نکردند، بلکه بر خودهاشان ستم می‌کرده‌اند. (۵۷)
*
بی‌گمان، کسانی که ایمان آوردند و کسانی که یهودی شدند، و نصرانیان و صابئان [:التقاطیان] - هر کس (از آنان و سایر موحدان) به خدا و روز بازپسین ایمان آوَرَد و کار شایسته (ی ایمان) کند، - پس برایشان اجرشان نزد پروردگارشان است و نه بیمی بر آنهاست و نه آنان اندوهناک خواهند شد. (۶۲)
*
آیا و نمی‌دانند که خدا آنچه را پوشیده می‌دارند و آنچه را آشکار می‌کنند، همی می‌داند؟ (۷۷)
*
آری، کسی که بدی‌ای را به دست آوَرْدْ و خطایش او را در برگرفت، اینان همراهان آتشند، (و) ایشان در آن ماندگارند. (۸۱)
*
و چون از فرزندان اسراییل پیمان گرفتیم (که) : «جز خدا را نپرستید، و به پدر و مادر و نزدیکترین خویشان و یتیمان و مستمندان احسان کنید، و برای مردمان با (زبانِ) خوشی سخن بگویید و نماز را به پا دارید و زکات بدهید.» سپس - بجز اندکی از شما - (همگی) به حالت اعراض کنندگان (از پیمان الهی) روی برتافتید (۸۳)
*
و چون (از شما) پیمانتان را گرفتیم (که) : «خون یکدیگر را مریزید، و همدیگر را از خانه‌ها‌یتان بیرون نکنید.» سپس (به این پیمان) اقرار کردید، حال آنکه (خودتان) گواهید. (۸۴) سپس شما همان‌هایید که همدیگر را می‌کشید، و گروهی از خودتان را از خانه‌هاشان بیرون می‌رانید، در حالی که به گناه و تجاوز، بر ضد آنان یکدیگر را پشتیبانی می‌کنید، و اگر به اسارت نزدتان آیند، به (دادن) فدیه، آنان را آزاد می‌کنید، حال آنکه همان (بیرون راندنشان) بر شما حرام شده است‌؛ پس آیا به پاره‌ای از کتاب [:تورات] ایمان می‌آورید، و به پاره‌ای (هم) کفر می‌ورزید؟ پس چیست کیفرکسی از شما که چنان کند؟ جز خواری (و بی‌مقداری) در زندگی دنیا؛ و روز رستاخیز ایشان به سخت‌ترین عذاب‌ها بازگردانده می‌شوند، و خدا از آنچه می‌کنید غافل نیست. (۸۵)
اینانند کسانی که زندگی(ناچیز) دنیا را به (بهای) آخرت خریدند، (که به همان بسنده کردند) پس نه عذاب از آنان تخفیف داده می‌شود، و نه ایشان یاری می‌شوند. (۸۶)
*
و گفتند: «دل‌های ما را پوششی (فراگرفته) است.» (چنان نیست بلکه آنان به خوبی می‌فهمند؛) بلکه خدا به سزای کفرشان لعنتشان کرده است‌. پس چه اندک ایمان می‌آورند. (۸۸)
*
و همواره آنان را بی‌گمان آزمندترین مردم به زندگی‌ای (دنیوی) - و (حتی) حریص‌تر از کسانی که شرک می‌ورزند - خواهی یافت. هر یک از ایشان آرزو دارد که کاش هزار سال عمر کند، حال آنکه اگر چنین عمری (هم به او) داده شود، دور کننده‌ی او از عذاب نیست‌؛ و خدا به آنچه می‌کنند بسی بیناست. (۹۶)
*
و همانا به‌راستی بر تو آیاتی روشن فرو فرستادیم، و جز فاسقان (کسانی) به آنها کافر نمی‌شوند. (۹۹)
*
و نماز را برپا دارید و زکات را ادا کنید؛ و هر کار خیری را برای خود از پیش می‌فرستید، آن را نزد خدا (در سرای دیگر) خواهید یافت؛ خداوند به اعمال شما بیناست. (۱۱۰)
(مترجم ایت الله مکارم شیرازی)
*
آری، هر کس -در حالی که نیکوکار است- چهره‌ی خود را به خدا تسلیم کند، پاداش وی نزد پروردگار اوست و بیمی بر آنان نیست و غمگین (هم) نخواهند شد. (۱۱۲)
*
و کیست بیدادگرتر از آن کس که نگذاشته در مساجد خدا، نام خدا یاد شود و در ویرانی آنها کوشیده است‌؟ برای آنان نبوده است جز اینکه اینان ترسان (و لرزان) در آن مسجدها درآیند؛ در دنیا ایشان را خواری و برایشان در آخرت عذابی بزرگ است. (۱۱۴)
*
و مشرق و مغرب تنها از آنِ خداست‌؛ پس به هر سو رو کنید، آنجا روی (سوی) خداست. بی‌گمان، خدا گشایگری بسیار داناست. (۱۱۵)
*
(او) پدیدآورنده‌ی آغازین آسمان‌ها و زمین بدون هیچ سابقه‌ای است و هنگامی که (تکوین) چیزی را اراده فرماید، پس تنها برای آن می‌گوید: «شو»، پس می‌شود. (۱۱۷)
*
ما همواره تو را به تمامی حق فرستادیم، حال آنکه بشارتگر و هشداردهنده‌‌ای، و درباره‌ی دوزخیان تو مسئول نیستی. (۱۱۹)
*
از روزی بترسید که هیچ کس از دیگری دفاع نمی‌کند؛ و هیچ‌گونه عوضی از او قبول نمی‌شود؛ و شفاعت، او را سود نمی‌دهد؛ و (از هیچ سوئی) یاری نمی‌شوند! (۱۲۳)
*
آنها امتی بودند که درگذشتند. اعمال آنان، مربوط به خودشان بود و اعمال شما نیز مربوط به خود شماست؛ و شما هیچ‌گاه مسئول اعمال آنها نخواهید بود. (۱۳۴)
(مترجم ایت الله مکارم شیرازی)
***
گردآوری:ابوالقاسم کریمی
تهران - ورامین
25 اسفند 1399
http://k520.ir/
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کاریکلماتور/ابوالقاسم کریمی/بخش اول و دوم
.
.
***
1
گوسفند که باشی ، مسلخ را تویله میبینی.
2
در کوچه علی چپ ، هیچ کس صاحب خانه نیست
3
از کوره که در رفت ، سر از زندان در آورد
4
خط فقر را خط خطی کردند تا مردم را نبینند
5
مداد ... دیدن ادامه ›› کم حرف ، زیاد عمر میکند
***
1
در هتل زندانی شد تا زندان برایش هتل باشد
2
گاو ها از انسان های بیشعور ، با شعور ترند
3
سیاستمدار همیشه یه لنگش در هواست
4
سیاست اگر خیر داشت ، اسمش خیر الله بود
5
دلار که گرون شد ، نرخ طلاق رفت بالا



منبع:وبسایت رسمی ابوالقاسم کریمی

http://k520.ir/
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خلاصه کتاب صحیفه سجادیه
***
۱
سپاس مخصوص خداست. آن وجود مبارکی که اول است، بی آن که که اوّلی پیش از او باشد و آخر است، بی آن که آخری پس از او باشد. دیدۀ بینندگان از دیدنش ناتوان، و گمان وصف کنندگان از ستودنش عاجز است. موجودات را به قدرتش آفرید؛ آفریدنی خوش نما و مخلوقات را به اراده اش ساخت، ساختنی زیبا.
۲
الهی به وقت داشتن مال، از افتادن در چاه هولناک اسراف به تو پناه می برم و از نداشتن مال در حدّی که زندگی و معیشتم را اداره کند به حضرت تو التجا می کنم.
۳
خدایا! به عطا و احسانت، ما را از عطا و احسان دیگران بی نیاز ساز، و از ما غم و اندوه بریده شدن احسان دیگران را به احسان و جایزه ات کفایت ... دیدن ادامه ›› فرما، تا با بذل و بخشش تو، به دنبال و بخشش احدی رغبت نکنیم، و با فضل و احسان تو از احدی نهراسیم.
۴
خدایا! به تو پناه می آوریم، از توفان حرص و تندی و شدّت خشم، و چیرگی حسد و ناتوانی صبر، و کمی قناعت و ناسازگاری اخلاق، و پافشاری و سماجت شهوت و صفت تعصّب.
و پیروی از هوای نفس و عقب ماندن از هدایت، و خواب غفلت و انجام کار سخت و پرمشقت و ترجیح دادن باطل بر حق و پافشاری بر گناه، و کوچک شمردن معصیت و سنگین دانستن طاعت و فخر فروشی ثروتمندان و تحقیر تهی دستان و بدی سرپرستی نسبت به زیردستمان، و ترک سپاس نسبت به کسی که به ما احسان و خوبی کرده.
۵
خدایا! به تو پناه می آوریم از این که ستمگری را یاری کنیم، یا ستم دیده ای را تنها گذاریم، یا آنچه که برای ما حق نیست بخواهیم، یا بدون آگاهی در امور علمی سخن گوییم.
۶
و به تو پناه می آوریم از این که راه خیانت به کسی را به پیماییم، و نسبت به کردارمان خودپسندی کنیم، و آرزوهای خود را دور و دراز سازیم و به تو پناه می آوریم، از بدی باطن و ناچیز شمردن گناه کوچک، و این که شیطان بر ما چیره شود، یا روزگار ما را به عرصۀ بلا و نکبت اندازد، یا پادشاه بر ما جور و ستم کند
۷
و به تو پناه می آوریم، از رسیدن به اسراف، و از دست دادن آنچه که در زندگی به اندازه و کافی است و به تو پناه می آوریم از سرزنش دشمنان و از احتیاج به هم نوعان، و از معیشت در سختی، و از مرگ بدون توشه.
۸
و به تو پناه می آوریم، از حسرت عظیم تر و بلای بزرگ تر، و بدترین بدبختی و بدی بازگشت، و محرومیت از ثواب، و داخل شدن مجازات.
۹
و راه ما را به جانب توبه که محبوب توست تغییر ده، و وجودمان را از پافشاری بر گناه که مورد نفرت توست، دور ساز.
۱۰
و زمانی که دو برنامه را قصد کردیم که یکی از آنها تو را از ما خشنود می کند، و آن دیگری تو را بر ما خشمگین می سازد، ما را به جانب آن کاری که تو را از ما خشنود می کند، رغبت ده، و قدرت و توانمان را از عملی که تو را بر ما خشمگین می کند، سست کن و در این امور ما را میان نفوسمان و انتخابشان رها مکن که نَفْس انتخاب کننده باطل است، مگر آن که تو در انتخاب حق توفیقش دهی، و فراوان دستور دهنده به زشتی و بدی است، مگر آن که رحمتش آری.
۱۱
دیدۀ قلوبمان را از آنچه مخالف عشق توست کور کن، و برای هیچ یک از اعضای ما راه نفوذی به جانب معصیتت قرار مده.
۱۲
و رازهای دلمان و حرکات اعضامان، و نگاه های چشم هایمان، و گفتارهای زبانمان را در موجبات ثوابت قرار ده، تا جایی که کار نیکی که به خاطر آن مستحق پاداش تو می شویم، از دست ما نرود و کار بدی که به سبب آن سزاوار مجازاتت می شویم، برای ما نماند
۱۳
خدایا! اگر بخواهی ما را عفو کنی، به فضل و احسانت عفو می کنی، و اگر بخواهی عذابمان کنی، به عدالتت عذاب می کنی. عفوت را از سر منّتت بر ما آسان کن، و ما را به چشم پوشی و گذشتت، از عذابت پناه ده. مسلّماً ما را نسبت به عدالتت تاب و توان نیست، و برای احدی از ما بدون عفوت، نجاتی میسّر نمی باشد.
۱۴
و پرده ای که بر ما پوشاندی، در برابر حاضران روز قیامت، از روی گناهان ما برندار، روزی که خبرهای بندگانت را آشکار می کنی. مسلّماً تو نسبت به کسی که می خواندت، مهربانی و نسبت به کسی که صدایت می زند، جواب دهنده ای.
۱۵
خدایا! مسلّماً سه خصلت، مرا از درخواست از حضرتت مانع می شود، و یک خصلت، مرا به جانب درخواست از تو پیش می برد. آن سه خصلتی که مانع درخواست من می باشد این است:

۱٫ کار خوبی که مرا به آن فرمان دادی، و من در انجامش کندی کردم.

۲٫ کار زشتی که مرا از آن بازداشتی، و من در ارتکابش شتاب ورزیدم.

۳٫ نعمتی که به من دادی، و من در سپاس گزاریش کوتاهی کردم.

و آنچه مرا به جانب درخواست از تو پیش می برد، احسان توست به کسی که با نیت خالص به سوی تو آمد، و با خوش گمانیش به پیشگاه حضرتت وارد شد؛ زیرا تمام احسانت تفضّل و همۀ نعمتت، آغاز و ابتدایی از جانب تو نسبت به آفریده هاست. ای معبود من! اینک منم که به پیشگاه عزّتت ایستاده ام؛ ایستادن فرمان بردار خوار، و بر اساس حیا و شرمم از تو درخواست کننده ام، درخواست کنندۀ بی نوای عیال وار.
۱۶
و آنچه را برایم پسندیده ای محبوب من ساز، و آنچه را بر من وارد کرده ای آسان کن، و از آلودگی اعمال زشتی که در گذشته انجام داده ام پاکم فرما، و شرّ آنچه که پیش از این مرتکب شده ام، از صفحه وجودم محو کن، و از شیرینی عافیت کامیابم ساز، و گوارایی تندرستی را به من بچشان، و راه بیرون رفتن از بیماریم را به سوی بخشش و عفوت و جابه جا شدنم را از بستر بیماری به جانب گذشتت، و نجاتم را از اندوهم به عرصۀ رحمتت، و تندرستیم را از این دشواری به دایرۀ گشایشت قرار ده، همانا تو تفضّل کنندۀ به احسان و عطا کنندۀ به نعمتی، بسیار بخشنده و بزرگواری؛ دارای جلال و اکرامی.
۱۷
ای آن که گنهکاران از رحمتش یاری می طلبند، و ای آن که بیچارگان به جانب یاد احسانش پناه می برند، و ای آن که خطاکاران از بیم عذابش به شدّت گریه می کنند!

ای آرامش هر ناآرام غریب! ای گشایش هر اندوهگین دل شکسته! ای کمک کنندۀ هر خوار شدۀ تنها! و ای یاری دهندۀ هر نیازمند رانده شده!
۱۸
خداوندا! نیتّم را به بهترین نیتّ ها و عملم را به بهترین اعمال برسان و نیّتم را به بهترین نیّت ها و عملم را به بهترین عمل ها منتهی ساز. خدایا! نیّتم را به لطفت کامل گردان و یقینم را به رحمتت در گردونۀ صحّت و سلامت قرار ده و فسادم را به قدرتت اصلاح کن.
۱۹
و مرا توانگر کن و روزیت را بر من وسعت ده، و مرا به چشم داشت نسبت به آنچه در دست این و آن است مبتلا مکن، و ارجمندم ساز.
۲۰
اگر مرا بترسانی چه کسی در برابر تو امانم می دهد؟ و اگر تنهایم بگذاری چه کسی مرا یاری می دهد؟ و اگر ناتوانم سازی چه کسی مرا تقویت می کند؟
۲۱
خدایا! کار دشواری چون اصلاح نفسم را بر عهدۀ من نهاده ای که خودت از من به آن کار تواناتری، و تواناییت بر آن کار و بر من، بیش از توانایی من است؛ پس چیزی که تو را از من خشنود می کند به من عطا فرما، و خشنودیت را در حال تندرستی ام، از من دریافت کن.
۲۲
خدایا! مرا طاقت بر مشقت، و شکیبایی بر مصیبت، و قدرت بر تنگ دستی نیست؛ پس روزیم را منع مکن و مرا به بندگانت وامگذار؛ بلکه خود به تنهایی حاجتم را برآور و کار ساز من باش، و به من با نظر رحمت بنگر، و در تمام امورم مصلحتم را در نظر گیر؛ زیرا اگر مرا به خود واگذاری، از تحقق دادن کارهایم عاجز شوم، و به کاری که مصلحت من در آن است برنخیزم، و اگر مرا به بندگانت واگذاری، با ترش رویی به من بنگرند، و اگر به پناه خویشانم فرستی، محرومم سازند، و اگر عطا کنند، عطایی اندک و پر دردسر دهند، و بر من منّت بسیار گذارند، و بیش از اندازه نکوهش کنند.
۲۳
به احسانت بی نیازم کن، و به بزرگیت مرتبۀ بلندم ده و به توانگریت، دستم را گشاده ساز، و به آنچه که نزد توست بی نیازم فرما.
۲۴
و زبانم را به سپاس و شکر و ذکر و ستایش نیک، نسبت به حضرتت گویا کن، و دلم را برای راههای مستقیم دینت گشاده فرما
۲۵
و هر که نسبت به من آهنگ بدی کند، او را از من بگردان، و نیرنگش را از من دور ساز، و شرش را از من دفع کن، و مکرش را به گلوگاهش برگردان، و مانعی پیش رویش قرار ده تا چشمش را از دیدن من کور، و گوشش را از شنیدن گفتار من کر سازی، و دلش را از یاد من قفل کنی، و زبانش را از گفتگو دربارۀ من لال گردانی، و سرش را بکوبی، و عزّتش را خوار کنی، و بزرگیش را بشکنی، و بر گردنش، گردن بند خواری اندازی، و کبریاییش را از هم بپاشی، و مرا از تمام زیان و شرّ و طعنه و غیبت و عیب جویی، حسد، دشمنی، بندها، دام ها، پیاده و سواره اش ایمن داری؛ همانا تو شکست ناپذیر توانایی.
۲۶
*** در مورد همایگان و دوستان***
خدایا! مرا چنان قرار ده که بدکارشان را به نیکی و خوبی پاداش دهم و از ستمکارشان با گذشت و بخشش صرف نظر کنم، دربارۀ همه آنان خوش گمانی را به کار گیرم، تمامشان را با نیکوکاری سرپرستی کنم، عفیفانه چشم از خطایشان بپوشم، فروتنانه با آنان نرم باشم، مهربانانه بر بلادیدۀ آنان رقت آورم، در پنهان دوستی خود را بر آنان ظاهر سازم، خیرخواهانه دوام نعمتشان را بخواهم، آنچه برای اقوام خود لازم می دانم، برای آنان لازم بدانم، آنچه برای مخصوصان خود رعایت می کنم، برای آنان رعایت کنم.
۲۷
خدایا! بر بریدنم از غیر و پیوستنم به تو، خود را خالص و پاک کردم، و با تمام وجودم به حضرتت روی آوردم، و از کسی که نیازمند عطای توست قطع امید کردم، و درخواستم را از آن که از احسان تو بی نیاز نیست برگرداندم، و دیدم که حاجت خواستن نیازمند از نیازمند، محصول سبکی رأی و گمراهی عقل اوست.
۲۸
ای خدای! من چه بسیار انسان ها دیدم که با تکیه به غیر تو، عزّت خواستند، ولی خوار شدند، و از غیر تو درخواست ثروت کردند، اما به تهی دستی نشستند، و آهنگ بلندی کردند، ولی پست شدند
۲۹
ای پروردگارم! از اندوه وام و فکرش، و از دل مشغولی به آن، و بی خوابیش به تو پناه می برم؛
۳۰
ای پروردگارم! از خواری وام در این زندگی دنیا، و از گرفتاریش، پس از مرگ به تو پناه می جویم
۳۱
و مرا از سختی وام به ثروت سرشار، و رزق کافی که از من قطع نشود، پناه ده.
۳۲
خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست، و مرا از اسراف و زیاده خواهی بازدار، و به بخشیدن و میانه روی مستقیم ساز، و نیکو اندازه نگاه داشتن را به من بیاموز، و مرا به لطف خود از ولخرجی حفظ کن، و روزیم را از وسایل حلال جاری فرما، و خرج کردنم را در راه های خیر و نیکی جهت ده، و ثروتی که برای من خودبینی ایجاد کند، یا به ستمگری کشاند، یا به دنبال آن دچار طغیان و سرکشی شوم از من بگیر.
۳۳
خدایا! همنشینی با تهی دستان را محبوب من قرار ده، و مرا در همنشینی با
آنان به صبر نیکو یاری ده، و آنچه از متاع دنیایِ نابود شدنی که از من گرفتی، آن را در خزانه های پایدارت برایم ذخیره کن، و آنچه از توشۀ ناچیز دنیا به من دادی، و از کالای بی ارزشش برای من پیش انداختی، وسیلۀ رسیدن به جوارت، و پیوستن به مقام قرب حضرتت، و سببی به سوی بهشت قرار ده؛ همانا تو دارندۀ احسان عظیمی، و تو بخشندۀ کریمی.
۳۴
و کار ما را به آنچه عاقبتش پسندیده تر، و فرجامش برای انسان گرامی تر است پایان بخش، همانا تو عطای نفیس عنایت می کنی، و نعمت بزرگ می بخشی و هر چه می خواهی انجام می دهی، و تو بر هر کار توانایی.
۳۵
خدایا! تو را سپاس بر پرده پوشیت بعد از آگاهیت، و بر عافیت بخشیدنت پس از دانستنت. همۀ ما مرتکب گناهان و معاصی شدیم، و تو احدی از ما را بین مردم به گناه مشهور نکردی، و به کارهای زشت و ناپسند آلوده شدیم، و تو یک نفر از ما را در برابر بندگانت رسوا نساختی.
هر یک از ما خود را به پردۀ زشتی و گناه پوشاند، و تو احدی را بر زشتی ها و گناهانش راهنمایی نکردی. چه بسیار نهی تو را به جا آوردیم، و چه بسیار دستور تو را، که گفتی نسبت به آن قیام کنیم و آن را انجام دهیم، و ما از آن تجاوز کردیم.

و چه بسیار زشتی هایی که به دست آوردیم، و خطاهایی که مرتکب شدیم، در حالی که تو بر آنها آگاه بودی نه بینندگان دیگر، و تو بر افشایش قدرت داشتی؛ قدرتی فوق همۀ قدرتمندان؛ ولی عفو و چشم پوشی و عافیتت برای ما در برابر دیدۀ بینندگان پرده ای، و در مقابل گوششان سدّی بود.
پس آنچه از زشتی ها بر ما پوشاندی و آنچه از علل فساد و تباهی از ما پنهان کردی، برای ما پند دهنده و بازدارندۀ از بدخویی و نگاه دارندۀ ارتکاب معصیت، و سبب کوشش به سوی توبۀ نابود کنندۀ گناه و راه پسندیده قرار ده، و
زمان قرار گرفتن در تمام این امور مثبت را نزدیک گردان، و داغ غفلت از خود را به پیشانی ما نزن، که ما به سوی تو مایل، و از گناهان تائبیم.
۳۶
و مرا به آنچه به بندگانت عطا کردی امتحان مکن، و ایشان را به آنچه از من منع کرده ای میازمای، تا به بندگانت حسد ورزم، و حکم و فرمانت را سبک انگارم.
۳۷
و مرا از این که به تهیدست فقیری گمان پستی برم، و به ثروتمندی گمان برتری ورزم حفظ فرما. چه آن که شریف کسی است که طاعت تو او را شرافت داده، و عزیز کسی است که عبادت تو او را به عزّت نشانده
۳۸
و ما را از ثروتی که تمام نمی شود بهره مند کن، و به عزتی که از بین نمی رود یاری ده، و ما را به جانب بهشت جاودانه روانه ساز؛ همانا تو یکتا و یگانه و بی نیازی، نزاییدی و زاییده نشدی، و احدی برایت همتا نبود.
۳۹
نزد کسی جز دفاع تو نیروی دفاع نیست و برای احدی از عذاب تو، وسیلۀ حفظ و نگاه داری وجود ندارد؛ بر هر کسی که بخواهی، به هر چه که بخواهی حکم می کنی، و به آنچه اراده فرمایی دربارۀ هر کس اراده کنی فرمان می دهی.
۴۰
خدایا! از تو پوزش می خواهم دربارۀ ستم دیده ای که در حضور من به او ستم شد، و من یاریش ندادم، و از احسانی که نسبت به من شده، و سپاسش را به جا نیاوردم، و از بد کننده ای که از من پوزش خواسته و من پوزش او را نپذیرفتم، و از نیازمندی که از من درخواست کرده و من او را به خود ترجیح ندادم، و از حق مؤمن صاحب حقّی که بر عهده ام بوده و آن را نپرداخته ام، و از عیب مؤمنی که برای من آشکار شده و آن را نپوشانده ام، و از هر گناهی که برایم پیش آمده و از آن دوری نکردم.
۴۱
ما را در زمرۀ هدایت یافتگان بمیران؛ نه گمراهان، و در سلک مطیعانی که از مرگ اکراه ندارند، و در جمع توبه کنندگان از دنیا ببر نه گناهکاران و اصرار ورزان به گناه، ای ضامن پاداش نیکوکاران، و اصلاح کنندۀ کردار بدکاران!.
۴۲
خدایا! بر محمد و آلش درود فرست، و بستر کرامتت را برایم بگستران، و به آبشخورهای رحمتت درآور، و در وسط بهشتت جایم ده، و داغ مردود شدن از درگاهت را بر پیشانیم مگذار، و به نومیدی از درگاهت محرومم مکن، و به گناهانی که مرتکب شدم، مرا به عرصۀ تقاصّ و عقوبت مینداز، و به خاطر اعمال زشتی که انجام داده ام، حسابم را مورد دقت قرار مده، و رازم را آشکار مکن، و سرّم را فاش مساز، و عملم را در ترازوی عدالت مگذار، و امور پنهانم را در برابر چشم بزرگان و پیشوایان برملا مکن.
و آنچه که آشکار شدنش مایۀ ننگ من است.از آنان پنهان دار، و آنچه مرا در حضورت بدنام و رسوا کند، از دیدگان آنها بپوشان، مرتبه ام را به خشنودیت بالا بر، و کرامتم را به آمرزشت کامل کن، و مرا در زمرۀ اصحاب یمین درآور، و به جانب راه های ایمن یافتگان هدایتم کن، و در گروه رستگاران قرار ده، و انجمن شایستگان را به وجود من آباد کن، ای پروردگار جهانیان! دعایم را مستجاب فرما.
۴۳
خدایا! ای که میل و رغبتی به پاداش ندارد؛ چون بی نیاز از آفریده هاست، و ای که بر عطا بخشی اش، پشیمان نمی شود، و ای که پاداش بنده اش را مساوی و برابر نمی دهد؛ بلکه پاداشش بیش از عمل بنده است، نعمتت ابتداست، دست کسی در ساخت و پرداختش دخالت ندارد، و گذشتت احسان و مجازاتت عدالت، و فرمانت اختیاری است. اگر عطا کنی، عطایت را به منّت آلوده نمی کنی و اگر منع کنی، منعت بر پایۀ تجاوز نیست. کسی که تو را شکر کند، جزایش می دهی، در حالی که خودت شکر را به او الهام کردی، و کسی که تو را سپاس گوید، پاداشش می بخشی، در صورتی که سپاس را خودت به او تعلیم دادی.
پرده می پوشی بر کسی که اگر می خواستی رسوایش می کردی. جود و کرم می کنی بر کسی که اگر می خواستی منعش می فرمودی، در حالی که هر دوی اینها از جانب تو سزاوار رسوایی و منعند؛ امّا چنین نمی کنی، چون تمام کارهایت را بر پایۀ احسان و تفضّل بنا نهادی، و قدرتت را بر آیین گذشت به جریان انداختی، و با کسی که با تو به مخالفت برخاسته، با بردباری روبه رو شدی، و کسی را که بر ستم به خود همّت گماشت مهلت دادی
۴۴
به درگاهت از هر گناهی که مرتکب شدیم، یا کار زشتی که از پیش فرستادیم، یا اندیشه سوئی که در باطنمان پنهان داشتیم، توبه می کنیم؛ توبۀ کسی که خیال بازگشت به گناه را ندارد، و پس از آن به دامن خطایی بر نمی گردد؛ توبه ای خالص که از شک و تردید پاک باشد؛ پس آن را از ما بپذیر و از ما خشنود باش، و ما را بر آن توبه ثابت قدم دار.
۴۵
خدایا! ترس از عذاب وعده شده، و شوق ثواب موعود را روزی ما فرما، تا لذّت آنچه که از تو می خواهیم و اندوه آنچه که از آن به تو پناه می بریم در یابیم، و ما را نزد خود از توبه کنندگانی که محبّتت را بر آنان ختم کردی، و بازگشت به طاعتت را از ایشان پذیرفتی قرار ده؛ ای عادل ترین عادلان!
۴۶
ای آن که رحم می کند به کسی که بندگان به او رحم نمی کنند! ای آن که می پذیرد کسی را که کشورها نمی پذیرند! ای آن که نیازمندان درگاهش را حقیر و کوچک نمی شمرد! ای آن که اصرار کنندگان به پیشگاهش را ناامید نمی کند! ای آن که دست ردّ به سینۀ کسانی که عمل خود را در برابر حضرتش بزرگ می شمارند نمی زند! ای آن که ارمغان و هدیه کوچک را می پذیرد، و اندک کاری که برایش انجام می گیرد، سپاس می نهد! و ای آن که عمل کم را قدرشناسی می کند، و پاداش بزرگ می دهد! و ای آن که هر که به او نزدیک شود، به او نزدیک می شود! و ای آن که هر که را از او روی گردانده، به سوی خود می خواند! و ای آن که نعمت را تغییر نمی دهد، و به انتقام شتاب نمی ورزد! و ای آن که نیکی را به بار می نشاند تا آن را بیفزاید، و از بدی می گذرد تا آن را محو و نابود کند!
۴۷
خدایا! سپاس ویژه توست؛ ای پدید آورندۀ آسمان ها و زمین! ای صاحب جلال و اکرام! ای مالک همۀ اربابان و ای معبود هر معبود و خالق هر مخلوق و وارث هر چیز! چیزی شبیه او نیست و علم چیزی از او پنهان نمی ماند، و او به هر چیز احاطه دارد، و او بر هر چیز نگهبان است، تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، و یکتا و یگانه ای، فرد تنهایی. و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، بزرگوار و ارجمندی، بزرگ و باعظمتی، کبیر و متکبّری، و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، بلند مرتبه و بلند پایه ای، در انتقام گیری سخت و شدیدی، و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، بخشنده و مهربانی، دانا و درست کاری، و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، شنوا و بینایی، ازلی و آگاهی، و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، بزرگوار و بزرگوارتری، همیشگی و جاودانه تری، و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، اوّلی پیش از هر کس، و آخری پس از هر عدد، و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، نزدیک در عین بلندی مقامش، و بلند مقام در عین نزدیکی اش، و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، صاحب زیبایی و بزرگواری، و کبریایی و حمدی.
۴۸
و دلم را نسبت به آنچه نزد توست مطمئن ساز، و آهنگ و قصدم را برای آنچه که برای توست، از هر چیز دیگر فارغ کن. و مرا به کاری که بندگان خالصت را محض آن به کار گرفتی، به کار گیر و قلبم را از طاعتت به هنگام غفلت عقل ها نسبت به حقایق سیراب کن، و توانگری و پاک دامنی، و آسایش و بهبودی و تندرستی، گشایش و آرامش و سلامت همه جانبه برایم گرد آور.
۴۹
و خوبی هایم را با گناهی که با آنها آمیخته می شود، و خلوت هایم را به وسوسه ها و مفاسدی که از طریق آزمایشت برایم پیش می آید تباه مساز، و آبرویم را از این که دست گدایی نزد کسی از جهانیان دراز کنم حفظ فرما، و از طلبیدن آنچه نزد فاسقان است برکنارم دار، و مرا پشتیبان ستم کاران، و دست یار و یاور آنان برای نابود کردن قرآنت قرار مده، و از جایی که خود آگاه نیستم، چنان نگاهبانم باش که به سبب آن از هر ناراحتی محفوظم بداری و درهای توبه و رحمت و مهربانی و روزی فراخ را به رویم بگشا. من از رغبت کنندگان به سوی توام. نعمت دادنت را درباره ام کامل فرما، همانا تو بهترین نعمت دهندگانی.
۵۰
خدای من! راهنماییم کردی؛ ولی به کارهای پوچ و بیهوده پرداختم، و پندم دادی؛ اما سنگدل شدم، و نعمت زیبا عطایم کردی، به نافرمانی گراییدم.

چون هدایت و نعمت و عطایت را به من شناساندی، و من به توفیقت آنها را شناختم، و به زشتی گناهانی که در کنار این همه مواهب انجام دادم آگاه شدم، از حضرتت درخواست آمرزش کردم، و تو مرا آمرزیدی و عذرم را پذیرفتی، باز به گناه برگشتم، و تو گناهم را پوشاندی و رسوایم نکردی
۵۱
ای مولای من! تو نخواستی مگر احسان و اکرام و نیکی کردن و نعمت دادن را، و من نخواستم مگر افتادن در محرّماتت و تجاوز از حدودت و غفلت از تهدیدت را.
۵۲
خدایا! تو خواستار و جویندۀ منی اگر بگریزم، و تو دریابندۀ منی، اگر فرار کنم. اینک منم که در برابرت قرار دارم، فروتن، خوار، بینی به خاک مالیده. اگر عذابم کنی سزاوار آنم، و عذاب ای پروردگار من از ناحیۀ تو عین عدالت است، و اگر از من بگذری، برنامۀ تازه ای نیست؛ چرا که از دیرباز گذشتت مرا فرا گرفته، و جامۀ عافیتت را بر من پوشانده ای.
۵۳
ای خدایی که چیزی در زمین و آسمان بر او پوشیده نیست! ای خدای من! چگونه بر تو پوشیده باشد، چیزی که خود آفریده ای؟ چگونه آنچه را ساخته ای، از دایرۀ دانشت بیرون باشد؟ یا چگونه از تو پنهان بماند، آنچه را که تو تدبیرش می کنی؟ یا چگونه می تواند بگریزد، کسی که جز به روزیت زنده نیست؟ یا چگونه نجات پیدا می کند، کسی که در غیر مملکت تو راهی برایش وجود ندارد؟
۵۴
پروردگارا! گناهم مرا از گفتار باز داشته، و رشتۀ سخنم به خاطر شدّت شرمندگی از هم گسیخته، بهانه و عذری و دلیل و برهانی برایم نیست. به بلا و مصیبتم که گناهان من است اسیرم، در گرو کردارم رفته ام، سرگردان خطاهای خود هستم، در اراده و آهنگم نسبت به امور سرگردانم، با تمام وجود درمانده ام، خود را در جایگاه خواران گنهکار واداشته ام؛ جایگاه تیره بختانی که بر تو جری شده اند، و وعده ات را سبک شمرده اند.

منزّه و پاکی. با چه جرأت نسبت به روی گردانی از دستورهایت دلیر شدم؟! و با کدام عامل هلاکت، خود را به نابودی انداختم؟!

سقوط و به رو در افتادنم، و لغزش گامم را رحمت آر، و به نادانیم با بردباریت و به بدکرداریم با احسانت به من بازگرد. من به گناهم اقرار دارم و به خطایم اعتراف می کنم. این دست و سر من است که برای قصاص از نفسم آن را به زاری تسلیم می کنم. به پیری و به پایان رسیدن روزگارم، و نزدیک شدن مرگم و ناتوانی و بیچارگی ام، و کمی تدبیرم رحم کن.
۵۵
مولای من! هنگامی که چهره و حالم دگرگون شود و بدنم بپوسد و اعضایم از هم بپاشند و پراکنده شوند، و پیوندهایم بگسلد، بر من ترحّم فرما.

ای وای بر بی خبری من نسبت به آنچه که در برزخ و قیامت و کنار میزان و صراط از من خواسته می شود!

مولای من! مرا در برانگیختن و زنده شدنم رحم کن، و در آن روز جایگاهم را با اولیایت، و محل برآمدن و حرکتم را در میان عاشقانت، و مسکنم را در جوارت قرار ده ای پروردگار جهانیان!.

ای زاینده اندوه و برطرف کنندۀ غم! ای رحمان دنیا و آخرت و مهربان هر دو جهان! بر محمّد و آل محمّد درود فرست و اندوه مرا بزدای، و غمم را برطرف کن.

ای یگانه! ای یکتا! ای بی نیاز! ای کسی که نزاده و زاده نشده و احدی برای او همتا نیست! حفظم کن و پاکم فرما، و مصیبت و بلایم را از میان ببر – «در این قسمت از دعا آیه الکرسی و سورۀ فلق و ناس و قل هو اللّه احد را بخوان و بگو:» – خدایا! از تو درخواست می کنم؛ درخواست کسی که نیازش شدید، و نیرویش ضعیف و گناهانش زیاد شده، درخواست کسی که برای نیازمندیش فریاد رسی، و برای ناتوانیش نیرو دهنده ای، و برای گناهش آمرزنده ای، غیر تو نمی یابد.

ای صاحب جلال و اکرام! عملی را از تو درخواست می کنم که هر کس آن را انجام دهد، به خاطر آن دوستش داری و یقینی را می خواهم که به سبب آن کسی را سود می دهی که در مسیر جریان فرمان و اراده ات به وسیلۀ آن یقین، حق الیقین را به دست آورد.
***
گردآوری : وبسایت رسمی ابوالقاسم کریمی

http://k520.ir/
۱۳ سفند ۱۳۹۹
تهران – ورامین
حسین مجتهدی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خلاصه کتاب مزامیر/بخش پنجم
85_120
کتاب مقدس_عهد عتیق
***
1
ای خداوند رحمت خود را بر ما ظاهر کن و نجات خویش را به ما عطا فرما.
2
رحمت و راستی با هم ملاقات کرده‌اند. عدالت و سلامتی یکدیگر را بوسیده‌اند.
3
راستی از زمین خواهد رویید و عدالت از آسمان خواهد نگریست.
4
... دیدن ادامه ›› در روز تنگی خود تو را خواهم خواند زیرا که مرا مستجاب خواهی فرمود.
5
خوشابحال قومی که آواز شادمانی را می‌دانند. در نور روی تو ای خداوند خواهند خرامید.
در نام تو شادمان خواهند شد تمامیِ روز و در عدالت تو سرافراشته خواهند گردید.
6
ما را شادمان گردان به عوض ایّامی که ما را مبتلا ساختی و سالهایی که بدی را دیده‌ایم.
7
آیا کرسی شرارت با تو رفاقت تواند نمود، که فساد را به قانون اختراع می‌کند؟
بر جان مرد صَدیق با هم جمع می‌شوند و بر خون بی‌گناه فتوا می‌دهند.
8
خداوند عدالت را به جا می‌آورد و انصاف را برای جمیع مظلومان.
9
خداوند رحمان و کریم است؛ دیر غضب و بسیار رحیم.
10
تا به ابد محاکمه نخواهد نمود و خشم را همیشه نگاه نخواهد داشت.
11
به اندازه‌ای که مشرق از مغرب دور است، به همان اندازه گناهان ما را از ما دور کرده است.
12
چنانکه پدر بر فرزندان خود رئوف است، همچنان خداوند بر ترسندگان خود رأفت می‌نماید.
13
خوشابحال آنانیکه انصاف را نگاه دارند و آن که عدالت را در همه وقت به عمل آورد.
14
خداوند را حمد بگویید زیرا که او نیکو است و رحمت او باقی است تا ابدالآباد.
15
ما را بر دشمن امداد فرما، زیرا که مدد انسان باطل است.
در خدا با شجاعت کار خواهیم کرد و او دشمنان ما را پایمال خواهد نمود.
16
خداوند کریم و رحیم است.
17
خوشابحال کسی که از خداوند می‌ترسد و در وصایای او بسیار رغبت دارد.
18
خداوند ساده دلان را محافظت می‌کند. ذلیل بودم و مرا نجات داد.
19
به خداوند پناه بردن بهتر است از توکّل نمودن بر آدمیان
20
به خداوند پناه بردن بهتراست از توکّل نمودن بر امیران.
21
خوشا به حال کاملان طریق که به شریعت خداوند سالکند.
22
خوشا به حال آنانی که شهادات او را حفظ می‌کنند و به تمامیِ دل او را می‌طلبند.
23
راه دروغ را از من دور کن و شریعت خود را به من عنایت فرما.
24
چشمانم را از دیدن بطالت برگردان و در طریق خود مرا زنده ساز.
25
ای خداوند زمین از رحمت تو پر است.
26
تو نیکو هستی و نیکویی می‌کنی.
27
ستر و سپر من تو هستی
28
موی بدن من از خوف تو برخاسته است و از داوریهای تو ترسیدم.
29
مرا به ظلم کنندگانم تسلیم منما.
برای سعادت بندهٔ خود ضامن شو تا متکبّران بر من ظلم نکنند.
30
من بندهٔ تو هستم. مرا فهیم گردان
31
ای خداوند جان مرا خلاصی ده از لب دروغ و از زبان حیلهگر.
****
منبع:وبسایت رسمی ابوالقاسم کریمی
9 اسفند 1399
تهران - ورامین
دوست ندارم رو چه جوری میشه کلیک کرد ؟
۱۲ اسفند ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

شعر و ادبیات

تماس‌ها

وبسایت
ایمیل
09057803005 (تماس)