راستش خیلی برام عجیبه که این فیلم چطور جایزههای اصلی جشنواره (فیلمنامه و فیلم) رو برده. به نظر من که کاملا فیلم شلخته ای ساخته شده و این شلختگی از اسم فیلم شروع میشه و توی داستانکهای فیلم هم ادامه پیدا میکنه. جند تا داستانک مثل بازیگر شدن شهدخت، اختلاف شهدخت و پرویز، مهاجرت و جدایی آذر، داستان آذر و کیانی و ... در فیلم شروع میشن و بدون اینکه پرداخته بشن رها میشن.
به نظر من برخلاف خلاصهی فیلم منتشر شده، نکتهی اصلی فیلم کوبیدن (و نه نقد) مهاجرت و ستایش فرهنگ و بنیان خانواده ایرانی بوده که از نگاه من ابدا منصفانه نیست. اون چیزی که از فرهنگ ایرانی نشون داده میشه کمترین تشابهی با واقعیات بیرونی نداره همچنین توصیفی که از یک مرد انگلیسی منتقل میکنه و ....
این فیلم به نظر قرار بوده کمدی باشه و تلخیهای فیلم رو با دیالوگها و موقعیتهای طنز تلطیف کنه ولی به غیر از یکی-دو موقعیت، بقیهی مواقع با شوخیهای بیمزهای طرف بودم.
نماهای طبیعت، برخی بازیها مثل خانم خیراندیش و قسمتی از کارگردانی آقای افخمی حرفهای بودن کار رو میرسونه ولی در مجموع فیلم ضعیفی رو شاهد هستیم که ابدا لایق بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه نیست.