آوازه آثار سرکار خانم صابری بسیار شنیده بودم ولی متاسفانه ( یا خوشبختانه ) تا حالا موفق به دیدن و خوندن کاری از ایشون نشده بودم تا امشب که فرصت فراهم شد.
متاسفانه از دید من این اثر کاملا مایوس کننده و نا موفق بود ؛ از جرای بی نقص گروه موسیقی و حرکات موزون نمایش که بگذریم ، نمایش چیزی برای عرضه نداشت ؛ زمان طولانی اثر کاملا ارتباط مخاطب رو تحت الشعاع قرار داده بود طوریکه اکثریت قریب به اتفاق تماشاگران هر چه به پایان نزدیکتر میشدیم یا مشغول عکاسی و فیلم برداری از صحنه بودن یا با همراهان خود صحبت میکردن ...
صرف استفاده از بازیگران خوب و زبر دست و دستمایه قرار دادن متنی کهن و فاخر نمیتوان نمایشی اجرا کرد که بیننده رو برای مدتی در حدود یک ساعت و نیم همراه کنه .
نمایش و تاتر از زمان روم باستان تا دنیای مدرن همیشه هنر اعتراض و زبان سرخ و نقاد جامعه بوده و کماکان هست و متاسفانه باغ دلگشا از همون نگاه اول با حرکت دریک چهارچوب محافظه کارانه ،دیکته شده و سر راست بدون کوچکترین استعاره و طنازی ای مگر انچه در متن اصلی مورد برداشت قرار گرفته ، به یک اثر حمایتی و سفارشی شبیه هست که انگار برای پند دادن به نیکی و بر حذر داشتن کارهای بد توسط فرهنگستان زبان و ادب فارسی تهیه شده و اصلا تماشاگر پیگیر و جدی تاتر رو اقناع
... دیدن ادامه ››
نمیکنه.
طراحی صحنه و لباس نمایش واقعا چشمگیر و زیبا بود و گروه موسیقی به بهترین نحو ممکن مشکلات کار رو با اجرای گوشنوازشون کمرگ کردن مخصوصا گروه کر که با همنوایشون واقعا شور و حال خاصی ایجاد کرده بودن.
متاسفانه گروه فنی هم در چند مورد کاملا ناهماهنگ بودن ؛ به عنوان مثال در صحنه ای که سعدی مفتخر به دیدار مولانا و شمس میشه صحنه گردون در جایی که باید نمی ایسته و یکی از بازیگران مجبور میشه نیمکت محل نشستن این دو عارف گرانمایه رو جابجا کنه که رو به بینندگان قرار بگیرن و یا دستی که گاه و بیگاه از غیب که در اینجا همون پشت صحنه بود ظاهر میشد و به بازیگران اشاره میکرد در کجا قرار بگیرن.
امیدوارم این مسائل در اجراهای بعدی مورد باز بینی قرار بگیرن تا نتیجه کار ، چیزی در خور نام گروه نمایش مخصوصا شخص کارگردان باشه.
با تشکر.
پ.ن : واقعا باعث تاسفه بزرگانی مثل محمد رحمانیان سالن برای اجرای نمایش پیدا نمیکنن و حتی به اجرای یک شبه بسنده میکنن و بعد بعضی دیگه میتونن اجراهایی با کیفیت متوسط و در بعضی موارد حتی نازل رو به مدت طولانی رو صحنه ببرن.
- تهیه کننده این اثر میتونست کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هم باشه که از حداقل از راه رقص آواز نسل ایکس باکس و بن تن و ... رو با برزگان و مفاخری مثل سعدی شیرین سخن آشنا کنه.
- صدا و لحن جناب خواننده محترم بیشتر برازنده آهنگهای مناسبتی بود تا اثری روایی مثل باغ دلگشا.
- کاش میشد در آغاز هر نمایشی به چندین زبان زنده ،نیمه جون و مرده دنیا از جماعت خواهش کرد که : برادر من! خواهر من عکس نگیرید! فیلم برداری نکیند ! وقاحت بعضی ها به جایی رسیده بود که در کل مدت نمایش تلفن همراه به دست مشغول بودن ، نفر پشت سر من فکر کنم نور فلاشش حتی از نور صحنه هم قویتر بود!