می ترسم یا یه ادم گوشه نشین کنار شومینه ی خاموش خونه شدم و همش خودم و تاب میدم یا
روزنامه ی یاس نو می خونم که البته با مهربونی تموم خود روزنامه از فعالیت خسته و تا رو اوج بود خداحافظی کرد ..اصلن چه فرقی به حال من و تو داره...
مثل یه گلسنگ پیر زخمی شدم توی این هوای تهران
البته تا جایی که یادم میاد انتخاب طبیعی زیادم رحم سرش نمیشه ...و از اونجایی که بی رحمی صفات برتری محسوب میشه در جهت انتخابش پیش میره
و البته دمه اقای داروینم گرم که ما رو با میمون های مهربون باغ وحش مقایسه کرد و لطفی در حق ما کرد.....
که این ادم و حوا اخ ما رو از عدن هبوط دادن و از شانس ما و این شکل عجیب و غریب هندسی کهکشان ما به ضلع چندم جهان سقوط کردیم
هر روز دارم فکر می کنم این دختره ی سر چهار راه فاطمی چقدر خوب نقششو بازی می کنه کاش اینم بازیگر می شد بعد می گم اینا همشون پولدارن و به
... دیدن ادامه ››
فکر خر کردن تو
و البته در حوالی این افکار چند باری انگ خسیسی رو بهم چسبونده و دیگه من و میشناسه....
اون طرف تر پیرمرد خنزر پنزری انگار از وسط داستان بوفه کور بیرون پریده باشه با برق گوشه ی چشماش که فقط تو کارتون ها می بینی به جهان خیره شده
کاش جای برج میلاد و میدون ازادی عوض می شد...تا هر بار به اون بالا نگاه می کنیم احساس ازادی کنیم......
اما خب بیخودی نیست که مایکل تالبوت می گه دنیای ما یه توهم از یه حقیقت دیگست....
یعنی هر چی ما فکر می کنیم خوشبختانه برعکس دنیای واقعی....
و چقدر از اقوام مایای گرامی ناراحت شدم و پای ساعت های پایان دنیا نشستم و داشتم ساعت های اخر خودم رو غرق در جرعه های کنیاک می کردم
که متاسفانه دنیا نابود نشد ولی خوبیش این بود که درسته سفر دور دنیا در 80 روز رو نرفتم اما تو 1 ساعت 80 تا کشور دور سرم چرخید
و از این مردم خوشحال که با میدون ازادی عکس میگیرن و حالا احساس می کنم همه ی مردم باید حداقل یه عکس با ازادی داشته باشن چرا من نه؟
یا الان یا هیچوقت.....