کاش قاصدک حرف هایم را شبها کنار گوشت میخواند
میگفت که از وقتی رفتی دیگر حتی سوسک ها هم مرا نمیترسانند،
از وقتی رفتی از آفتاب هم نمیگریزم،
از وقتی رفتی دیگر حتی دست هایم را هم نمیشویم،
دنیای بی تو همه آلوده است
دنیای بی تو همه مضر است
دنیای بی تو همه هراسناک است
دنیای بی تو گوری است منتظر که در آن دراز کشم
سفارش داده ام کفنم را از اشک هایم ببافند
به خیال وسوسه رها شدن از دنیای بی تو