در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | امیر علی هدایتی درباره نمایش تانگوی تخم مرغ داغ: با در نظر گرفتن تمام جوانب نمایش به نظرم متوسط بود. 1.محاسن نمایش ا
S2 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 15:39:13
با در نظر گرفتن تمام جوانب نمایش به نظرم متوسط بود.

1.محاسن نمایش از نظر من, بازیهای نسبتا خوب, نورپردازی,دکور و موسیقی هستند که در واقع به کارگردانی مربوط میشه.

ولی مشکل نمایش, تناقض های خود نمایشنامه هست. مثلا:

- با اینکه "موسی" بشدت مذهبی(حداقل تظاهر میکنه) چرا اجازه میده "اقا بالا" و خانواده اش دم و دقیقه بی اجازه سر بکشن تو خونشون؟!

- "حسین" با علم به تفاوتش با "ملیحه" براحتی تسلیم خواست پدرش مبنی بر ازدواج این دو نفر میشه.

- چرا "موسی" وخانوادش باید تو خونه پسرش ... دیدن ادامه ›› زندگی کنن؟ در صورتی که خودش هنوزم شغل موحهی داره. یعنی تو سالهایی که محضر دار بوده نتونسته یه خونه بخره,اونم قبل ار انقلاب؟!!

- و به قول منتقدی: خونه که مال"حسین", پس درخت چنار به اون بزرگی رو "موسی" کی کاشته
و چرا باید یهویی برن تو مسجد زندگی کنن. و اینکه همه از در حیاط میان تو خونه "اقا بالا" با نون تو دستش معلوم نیست از کجا وارد میشه.

2. من فکر کردم آخر نمایش "حسین" در خواست "قیصر" رو رد میکنه ولی میگن که خیانت شکل می گیره اما این به شکل استعاری نشون داده میشه؟!!! آقای مرزبان تو نمایش "شب روی سنگفرش خیس" تجاوز رو به شکلی قابل تشخیص نمایش داده بودن. اگه اخر نمایش واقعا خیانت رخ میده, به نظرم خیلی بد نشون داده شده.

نیلوفر ثانی این را خواند
بیتا نجاتی (tina2677)
در مورد اینکه "حاج موسی" قبول می کنه، آقابالا و خانواده اش با اینکه از نظر اعتقادات، قبولشون نداره، تو اون خونه اقامت کنن، اینه که "حاج موسی" آدمه رندیه، حاضر نیست پول پیش مستاجرش رو پس بده و با خانواده اش راحت و بدون مزاحمت زندگی کنه.اون یه منزل دیگه هم داره و مستاجر دیگه ، محضردار هم هست، ولی دل به کار نمی ده، پول رو پول می ذاره ولی می خواد به پسرش تکیه کنه از نظر مالی، در واقع "حسین" رو می دوشه.
در مورد تصمیم ناگهانی "حسین" برای ازدواج با "ملی"، من هم چنین احساسی داشتم که چون "حسین" یه مذهبی واقعیه و خودش هم اعتراف می کنه که "ملی" به دردش نمی خوره، چرا حالا به مادرش اینقدر اصرار می کنه که برای "ملی" بره خواستگاری، ولی بعد که با شخصیت "حسین" بیشتر آشنا شدم، حس کردم او، یه مرد تنهاست که سنی هم ازش گذشته و نتونسته حتی نیازهای جنسی شو تامین کنه و بشدت تحت فشاره و از طرف دیگه، "حسین" پسر ساده ایه ، حالا که موقعیتی، دختری، جور شده، می خواد زودتر ماجرا رو تموم کنه و ازدواج کنه.
در مورد صحنه آخر،چیزی که به نظر من اومد این بود که "حسین" حاضر نشد به وسوسه های "قیصر" تن بده، در برابرش مقاومت کرد و خشمش رو خالی کرد.
۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۳
تشکر از اظهار نظر دوستان


۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید