جنگ زندگی را ویران می کند . مردان را زخمی ، کشته یا ... عقیم میکند . زنها تنها می مانند و در انبارهای باروت ، بدون مرد ، حتی خاطرات روزهای عاشقی و چشیدن طعم زندگی را به سختی بیاد می آورند . هرچند طعم و احساس همان مدت کوتاه ِ با معشوق بودن ( یک روز ، بگو یک ساعت ) را همیشه در قلبشان حفظ می کنند ...
نمایش "خرمگس" را دیدم و بسیار لذت بردم . فانتزی اش را دوست داشتم و با آن ارتباط بر قرار کردم . بیشتر تماشاگران هم از آن خوششان آمده و راضی شدند . ریتم نمایش خوب بود و شوخی هایش پذیرفتنی . حد و حدود شوخی و جدی نیز - که به نظرم مورد توجه عوامل نمایش بوده - بجز استثناهایی که قابل اغماض هم هستند ، رعایت شد .