در کل:
...در پرده اول مرد از نمایش خسته شده است و از ادامه آن متنفر است! و در پایان اعتراض می کند که : مگه میشه نمایش آنتراکت نداشته باشه؟؟؟؟ آنتراکت بی انتراکت؟؟؟!!!! در پرده آخر وقتی آرایشگر از فرشته شرایط عضویت در گروهی که علیه جاذبه فعالیت می کند را می پرسد! فرشته جواب می دهد :فقط در روز 5 دقیقه به آرزوهایت و آنچه دوست داشتی باشی فکر کن، فقط همین! کل پیام نمایش این بود که بیایید در بین این نمایش کسالت بار زندگی روزمره مان یک آنتراکت به خودمان بدهیم! از جبر روزگار خارج شویم دو پایمان را از زمین برداریم و بر بال خیال لحظاتی را با آسمان سفر کنیم تا پرهای احساسمان به زمین بگوید هنوز آسمان آبی است!
یعنی چی ییییی؟! بکوب می خوای به این روزمرگی ادامه بدییییییی؟!!! انتراکت بی آنتراکت؟؟؟!!!
در این نمایش تاکید بر نقش کلمات و انتقال مفاهیم و بازیابی تجربیات، احساسات! تفکرات و رفتارهای گذشته و نقش مهم آنها در شکل و جهت گیری
... دیدن ادامه ››
هویت جمعی و فردی انسانها مشهود بود!در پرده اول اختلافات ریشه دار زوج جوان بر سر مسئله گفتن یا نگفتن یک کلمه نمود پیدا می کند و رشته پیوندی برای گره خوردن های احتمالی از هم گسسته می شود! تنها به دلیل نگفتن یک آورین خشک و خالی!!! تضاد بین زمان و نام بردن از موبایل و داشتن لباسهای زمان ملکه ویکتوریا سوال برانگیز است!
در پرده دوم نمایش(شب) تضاد بین انسانها و تاریکخانه روان آنها نمایش داده می شود! رنگ بالش و کلاه و پیراهن یکی متضاد رنگ بالش و کلاه و پیراهن یکی دیگرست! تاثیر اسم افراد و کلمات بر هویت، بار دیگر مورد تاکید قرار می گیرد! و ارتباط شبکه ای بین کلمات و پیشینه تاریخی روانی.... تضاد بین مدل لباسهای خواب و هفت نسل بعد از آبراهام لینکلن نیز سوال برانگیز است!
در پرده سوم(شهر پاریس) و دو زوج اجتماعی نه چندان عاشق بر سر مسائل و خواسته های شخصی درگیرند!مرد کلاه گیس فرفری لویی شانزدهم بر سر می گذارد و به مخالفت با مارکسیسم ها تظاهر می کند! و در آخر باز این رابطه انسانی به گسست محکوم می شود!
در پرده چهارم( دانش و اطلاعات) یک انسان در آرزوی برابری و برادری به اندوختن اطلاعات و دانش رو می آورد! دریغا که حرکت بدون داشتن جهت هیچ است مانند حرکت اسب عصار! این گشودگی تجربه است که به اطلاعات انسان معنی می دهد! برادر زیرک هرچند فرق بین هیجان و صفت را به درستی نمی داند ، اما مهم این است که از هر کدام در جهت برآوردن اهدافش به درستی استفاده می کند! جالب بود که برادر زیرک چطور برادر اسکلش را مثل یک عروسک جابجا می کرد و به او دستور می داد تا مسائل را آنطور که او میخواهد ببیند! چقدر ما در برابر حکومت رسانه ای مانند برادر خنگ هستیم!
در پرده پنجم( آسمان؛ freedom) فرشته مرد آرایشگر را پرواز می دهد
در کل:
بحث هویت انسانی خوب و هوشمندانه طرح شده بود مخصوصا رد نمایش لباسها و دیالوگ دو برادر و جنگ قدرتی که بینشون بود و ماچ آخری که برادر از پیشونی برادر حسود کرد و اینا که خیلی طولانی میشه اگه همشو بگم...در پرده اول مرد از نمایش خسته شده است و از ادامه آن متنفر است! و در پایان اعتراض می کند که : مگه میشه نمایش آنتراکت نداشته باشه؟؟؟؟ آنتراکت بی انتراکت؟؟؟!!!! در پرده آخر وقتی آرایشگر از فرشته شرایط عضویت در گروهی که علیه جاذبه فعالیت می کند را می پرسد! فرشته جواب می دهد :فقط در روز 5 دقیقه به آرزوهایت و آنچه دوست داشتی باشی فکر کن، فقط همین! کل پیام نمایش این بود که بیایید در بین این نمایش کسالت بار زندگی روزمره مان یک آنتراکت به خودمان بدهیم! از جبر روزگار خارج شویم دو پایمان را از زمین برداریم و بر بال خیال لحظاتی را با آسمان سفر کنیم تا پرهای احساسمان به زمین بگوید هنوز آسمان آبی است!
یعنی چی ییییی؟! بکوب می خوای به این روزمرگی ادامه بدییییییی؟!!! انتراکت بی آنتراکت؟؟؟!!!
1. موزیک و صدای بازیگران دوست داشتنی بود! صحنه ساده و گویا بود! بازی هااااا! ام ممم خوب بود! آقای رستمی کاش بازی نمیکردند! و آخرشو دوس نداشتم چون فیلم هندی بود! البته از لحاظ احساسی خیلی مهمه که تماشاگر شاد بره بیرون!
2. در کل از اجرای با انرژی گروه سپاسگذارم هرچند می تونست و می تونه بهتر از اینا باشه!
3. بازم میگم : ارزش زندگی انسان به عمق چراهایی است که دارد! هر رویداد !شخص و شی ای که چرا بیافریند و به انها عمق دهد ارزشمند است زیرا انسان را در مسیر فهمیدگی و تلاش برای دانستگی قرار می دهد. با سپاس