نگاه کن که غم درون دیده ام، چگونه قطره قطره آب میشود
چگونه سایه ی سیاهِ سرکشم، اسیر دست آفتاب می شود
نگاه کن! تمام هستی ام خراب میشود!
شراره ای مرا به کام می کشد؛ مرا به اوج میبرد؛ مرا به دام میکشد
نگاه کن! تمام آسمانِ من پر از شهاب میشود
تو آمدی ز دورها و دورها
ز سرزمین عطر ها و نورها
مرا ببر امید دلنواز من
ببر به شهر شعر ها و شورها
نگاه کن که موم شب به راه ما، چگونه قطره قطره آب میشود
نگاه کن!
تو می دمی و آفتاب میشود