تهران از دریچهی آتن
------------------------
روزنامه شهروند
در بهار 399 قبل از میلاد، سقراط با آرامشی عجیب در دادگاه، لب به سخن گشود: «تا جان در بدن دارم از جستجوی دانش و آگاهساختن شما به آنچه باید بدانید، دست بر نخواهم داشت. پس آتنیها بدانید که خواه سخن آنوتوس را بپذیرید و خواه به تبرئهی من حکم کنید، در هیچ حال، رفتاری جز این نخواهم کرد، حتی اگر بارها و بارها کشته شوم» و این چنین راه و رسمش را جاودانهی تاریخ کرد. راه و رسمی که شکاکیت هوشمندانه دالّ مرکزی آن است. شکاکیتی بر پایهی منطق و شکاکیتی به همه چیز؛ حتی عرف عامه. چه بسا بتوان ادعا نمود که از مهمترین یادگارهای فلسفهاش بداهتزدایی از عرف عامه بود، چرا که هم زندگیش و هم محکومیتش و هم مرگش نشانی از دعوتی آشکار به شکاکیتی هوشمندانه به سلطهی بیچون و چرای عرف عامه بود؛ استبداد فقط حق حرفزدن را از سقراط گرفت اما دموکراسی او را کشت! مسلک زندگی این پابرهنهی آتنی، که گویی زاده شده بود تا کفاشان را بیازارد، بر جریدهی تاریخ جاودان شد و پس از مرگش تا کنون ردپای او را در جایجای تاریخ میتوان جستجو نمود.
حال 2400 سال بعد از آن واقعه، حمیدرضا نعیمی تئاتری به همین نام را در تالار وحدت به اجرا درآورده است. «سقراط» تئاتری نه
... دیدن ادامه ››
لزوما برای بازنمایی بخشهایی از زندگانی این فیلسوف شهیر که قرائتی است از وضعیت فعلیمان از دریچهی آتن؛ لحظه لحظهی «سقراط» بیانیهایست برای بازاندیشی در اکنون بودنمان. تئاتری که به خوبی با تلفیق روایت خود با طنزی متین، که فرهاد آئیش به خوبی از پس آن برآمده است، مخاطب را مدام به هزارتوی مسائل به ظاهر بدیهی پیرامونی خود میبرد و اینچنین همگان را در عین خنده به اشک وامیدارد و در عین اشک به فکر و این روایت آنجا به اوج میرسد که مثلث زر و زور و ریا، یعنی ملتوس، شاعر درباری، آنوتوس سیاستمدار کثیف و لیکون، شیاد و سخنور قهار شهر، دادخواستی بر علیه سقراط اقامه میکنند و او را که سالها برای ملتش جنگیده، محکوم میکنند، اما او به جای برائت از فسلفهاش، به زندان میافتد و جام شوکران را با لبخند سر مینوشد، چرا که مردان بزرگ تاریخ اینچنینند. «سقراط» تئاتری نیست که با مرگ سقراط به پایان برسد، بلکه تئاتری است که تازه وقتی از در سالن بیرون میآیی، برایت شروع میشود.