دوشنبه این نمایش رو تماشا کردم.
نمایش نامه آقایان همتی نیا و همتی اتفاق-محور، تخت و بی هدف بود و در بهترین حالت موفق به درگیر کردن ذهن تماشاگر در طول نمایش می شد. دراماتورژی بی رمق، تلاش کارگردان در فضاسازی و صحنه بندی برای تسهیل ارتباط تماشاگر با نمایش رو عقیم می کرد. شخصیت پردازی به لمس سطح قناعت کرده بود و در شخصیت پردازی سرباز دچار تناقض (نمایش شجاعت و آزادمنشی سرباز در برابر فشار تهدیدات و تطمیعهات سروان در نیمه اول نمایش و تغییر آنی رویکرد او و پذیرش خواسته سروان در نیمه دوم) بود.
آقای همتی در مقام کارگردان، در هم تراز کردن بازی ها و بازی گرفتن از بازیگران ناموفق بودن.
به اعتقاد من انتخاب بازیگر در مورد آقای نجفی به دلیل عدم تناسب سن واقعی و نمایشی ایشون اشتباه بود و از باورپذیری نمایش می کاست. وانمود کردن ها و نمایشی بازی کردن های متعدد (وانمود کردن به برش تار مو با چاقو، چاقو خوردن و نبود آثار خون روی چاقو و پارچه، آینه از جنس فویل آلومینیم، کاسه خالی
... دیدن ادامه ››
و وانمود کردن به آش خوردن، خوابیدن با کفش، وانمود کردن به ریش تراشیدن و غیره) که توجیه معقولی نداشتن، نمایش رو تصنعی و باورناپدیر می کردن.
از صحیح بودن لهجه/گویش ها اطلاعی ندارم اما واقعی و طبیعی به نظر می رسیدن.
بازی ها به طور کلی در باورپذیری ناموفق بودن. بازی خانم فرجی و آقای نادری روان و مسلط، آقای نجفی بی ارتباط با نقش، تخت و وظیفه ای، آقای شهراز همراه با تپق و تأخیر در یادآوری بخش هایی از نمایش نامه (که احتمالاً از آثار کهنسالی ایشان است) و آقای صفری بی ارتباط با نقش، وظیفه ای و مبتدیانه (به ویژه پس از چاقو خوردن) بود.
طراحی صحنه آقای پسیانی با وجود محدودیت های کارگاه نمایش مجموعه تئاتر شهر شایسته بود. در طراحی نور پروژکتور متحرک و چراغ خطر گردان رو دوست داشتم. با موسیقی که به پرده اول و آخر محدود بود، ارتباط برقرار نکردم.
کاش مجموعه تئاتر شهر امکان انتخاب صندلی حین خرید اینترنتی رو برای کلیه نمایش ها فراهم کنه. کاش برای علاقمندان تئاتر احترام بیشتری قائل بشن، به اندازه صندلی ها بلیط بفروشن و تماشاگر رو روی پله ها و زمین ننشونن.