تا گل غربت نرویاند بهار از خاک جانم
با خزانت نیز خواهم ساخت خاک بی خزانم
گرچه خشتی از تو را حتی به رویا هم ندارم
زیر سقف آشناییهات می خواهم بمانم
بی گمان زیباست آزادی ولی من چون قناری
دوست دارم در قفس باشم که زیباتر بخوانم
در همین ویرانه خواهم ماند و از خاک سیاهش
شعرهایم را به آبی های دنیا می رسانم
گر تو مجذوب کجا آباد دنیایی من اما
جذبه ای دارم که
... دیدن ادامه ››
دنیا را بدینجا می کشانم
نیستی شاعر که تا معنای حافظ رابدانی
ورنه بیهوده نمی خواندی به سوی عاقلانم
عقل یا احساس حق با چیست ؟ پیش از رفتن ای خوب
کاش می شد این حقیقت را بدانی یا بدانم
محمد علی بهمنی