مرد بالشی یه نمایش طنز-جدیه. پنجاه-پنجاه! یا همون "نگاه طنزآلود به یک مساله ی جدی".
"پیچش داستانی" خوبی داره و تماشاچی رو غافلگیر میکنه بطوریکه اصلن نمیشه آخر داستانو حدس زد. موضوع داستان بازجویی از نویسنده ایه که به جرم قتل چند کودک و مشارکت در قتل اونها بخاطر نوشتن داستانهایی خشونت آمیز در مورد کودکان دستگیر شده. در طول نمایش کم کم از صحت و سقم این اتهام اطلاع پیدا میکنیم و با زندگی گذشته ی نویسنده و برادرش آشنا میشیم. این بازگشت به گذشته از طریق پروجکشن تصاویر بروی دیوار سفید بازداشتگاه انجام میشه. شخصیت پردازی بازیگرا در مورد بازیگر نقش رییس پلیس یعنی جناب دهکردی و همینطور آقای سرابی در نقش برادر عفب افتاده ی نویسنده خیلی خوب انجام شده بود. از بازی این دو بخصوص بخصوص بخصوص آقای دهکردی خیلی لذت بردم. ولی متاسفانه آقای مهرانفر که از قضا نقش اصلی نمایش رو داشت اون طور که باید باشه نبود. به وضوح در صدا و بیان ضعف داشت و نقشش آنچنان طبیعی و باورپذیر در نیومده بود.طراحی صحنه که باید فضای یه بازداشتگاه پلیس رو القا کنه موفق نبود از نظرمن. فضا بیشتر شبیه یه پارکینگ متروکه بود، شایدم محل بازجویی متهمین این شکلیه،نمیدونم!
در کل این نمایش رو به خاطر داستانش و بازیهایی که گفتم دوست داشتم. اگه قصه شنیدن رو دوست دارید در طول اجرا چندین و چند قصه خونده میشه و یا تعریف میشه، که قشنگترینش برای من قصه ی پسربچه ی کر بود که پلیس خوش اخلاق دایم الخمر نمایش تعریف میکنه.