امشب کار رو دیدم. دکور، نور و موسیقی همگی عالی بودن و بسیار هماهنگ که منجر به خلق یک کار منسجم شده بود. بازی نگار تختکشها و پردیس جلالی فوقالعاده بود و به زیبایی تونسته بودن نقش جوانی شخصیتها رو با همون هیجان و شور بدون افتادن ریتم به اجرا در بیارند.
در خصوص نمایشنامه، قسمت اول که نوشته ایبسن هست شاید بشه گفت از لحاظ بیان جزییات دقیقتر عمل کرده و حالا در این نمایش ما با قسمت دوم با شخصیتها بعد از ۱۵ سال مواجه میشیم، دست گذاشتن روی این نمایشنامه و اجرای اون به نظرم کار جسورانهای بود که بابت این موضوع به محسن علیخانی عزیز خیلی تبریک میگم، موضوع شاید در سالیان گذشته نوشته شده ولی دغدغهی نهفته و بیان نشده جامعهی فعلی ماست، اهمیت واقف بودن زنان نسبت به حقوق خود، اهمیت استقلال هویتی و مالی و تاثیر آن بر روی زندگی افراد جامعه و تبعات آن به زیبایی بهش پرداخته شده بود و برای من موضوع با اهمیت دیگر پرداختن و تاکیید به مکالمه بود، حرف زدن و شنیدن و شنیده شدن که امروزه شاید خیلی کم شاهدش باشیم و مشکلات زیادی رو همین موضوع ایجاد کنه، به صورت کلی من نمایش رو دوست داشتم و خیلی خوشحالم که به این موضوع پرداخته شد، تنها نکتهای که ممکنه به نظر بیاد در جاهایی ممکنه بیان موضوع حقوق زنان گلدرشت به نظر بیاد یا شاید کمی افراطی که دوتا مسئله در این خصوص وجود داره زمانی که این نمایشنامه نوشته شده context موجود ایجاب میکرده بیان این مدل رو و از طرفی به نظر میاد نویسنده اصلی رگههایی از گرایش به چپ رو داشته که اونم باز باتوجه به زمان قابل درک هست چون در اوج خودش بوده. این رو نوشتم برای اینکه گارد نگیرید در مقابلش اتفاقا جالبه که ببینید از چه مسیر دوری حرکت کردیم و به امروزی رسیدیم که از اون شوری شور فاصله گرفتیم.
از تمام تیم اجرایی خیلی ممنونم
پینوشت: یادم رفته بود چقدر صندلیهای تماشاخانه ایرانشهر ناراحته که خداروشکر امشب با بند بند وجودم مجدد به یاد آوردم.