درود به همه عزیزان
این اجرا روایتی از دل مشغولی و ذهنیت پسری که حالا مردی شده و به قولی استخوانی ترکانده و 14 سال در تئاتر زحمت کشیده که به نوشتن و کارگردانی متن خودش رسیده یعنی محمدرضا آگاه روی صحنه داره کار خودش رو به پایان میرسونه.
متن و کارگردانی کاملا در مورد ذهنیت مریض جامعه نسبت به هنر و. رسالت درست یک کارگردان تئاتر و ذهنیت به تصویر کشیدن مارهاش و عذابش در معضل خانواده و داستان ادامه دار هنری که عرضه و تقاضاش روز به روز پیچیده تر و عذاب آور تر میشه تا جایی که حرفهای ناگفته و درد دلهارو در قالب داستان روایت میکنه، البته من متصور هستم که قطعا متن و سبک احرایی در این سالن در نهایت در بازبینی تغییر کرده باشه، و در گفتگو با یاشار قره باقی بازیگر این کار که نقش قلم اقتباسی و تصویر بازیگران به صحنه رفته کارگردان رو نشون میداد، متوجه شدم سبک اجرایی فرم ومه یر هولد در بدن و کمتر بیان از سبک اجرایی و زمان اون همچنین تغییر کرده بود و دچار ممیزی شده بود متاسفانه و به هر صورت در نتیجه پایانی که اجرایی دور از انتظار روی صحنه رفت
به رغم تلاش ایده های خوب، بازیها و میزانسن و متن و کارگردانی طراحی نور صحنه و همه و همه این اجرا لایق میدان بزرگتری در سالنهای به مراتب بهتری برای جلوه دادن کار صوتی خود بود، تا در جلوه دادنش و تکنیک ضبط شدن و سینک کردن یادآوری ذهنی برای پخش خروجی پهنای باند به حد کافی عرض اندام کرده باشه و کمتر با صدای خیلی بلند این
... دیدن ادامه ››
کارو بکنه
غم زیادی در نمایشنامه در بستر بازیها به تصویر کشیده شد و نقطه عطفش شروع کار پشت پرده و تکنیک پخش خوب صدای بازیگران به دور از استفاده از هاشف هم بخاطر صدای میدانی وسیعش هر چند تا حدودی زیادی بود ولی به نظرم به شکل کابوس واری آدم رو به فکر و تعلیق در این اثر خوب مینداخت
ممنون از همه عزیزان و یادآوریشون برای التیام زخمهای تئاتر مظلوم و گمشدگی فرهنگ درست اجرا گر و تماشاگر واقعی نمایش که خیلی غریب شده این فضای مه آلود این روزهای به صحنه رفتن یک کار شریف در قامت یک تئاتر درست،
باشد که بیشتر بیبینیم و بیندیشیم و عملگرا باشیم