سلام و خداقوت خدمت تیم محترم اجرای رویای کلمهکار.
و ممنون از هنرمندانی که حتی روی صحنه با خستگی پس از اجرا هم با روی باز پذیرای نقدها و پیشنهادات هستند و به تجربه شخصی اطمینان دارم تا حد امکان به این نظرات ترتیب اثر میدهند.
نورپردازی نمایش پسند من بود منهای تاریکیهای مطلق نسبتا طولانیتر از حوصله کودکان، که باعث ترسهای مقطعی برخی از آنان میشد.
عکسی از آقای غول سنگی با بازی هنرمندانه جناب انصافی در تیوال وجود نداشت که اگر داشت ممکن بود برخی والدین که از حساسیت فرزندان خود نسبت به صحنههای ترسناک باخبر هستند، تمهیداتی برای حضور بیاندیشند. غول سنگی واقعا غول بود! هیبتی ترسناک و کاملا دور از چهره انسانی، صدایی دلهرهآور، بسیار تنومندتر از بازیگر رقیب یعنی رویای کلمهکار و ... و درهرحال علیالظاهر، شکست رویا از همچین غولی از منظر یک کودک ۶ ۷ ساله دور از ذهن نبود! در نمایشهای دیگر هم با غول و جادوگر و گرگ و ... روبرو شدهایم. مثلا زنگولهپا، هرروز نوروزه و ... اما در هیچکدام صدای گریه یا جیغ بچهها شنیده نمیشد. اما امروز، قضیه متفاوت بود. احسنت به طراح لباس و گریم و همچنین نقشآفرینی جناب امیرحسین انصافی که تا این حد غول سنگی را باورپذیر کرده بودند. اما خواهشمندم اگر امکانپذیر است تمهیداتی اندیشیده شود تا از این حجم دلهرهآوری کاسته شود. دستکم نشانهای وجود داشته باشد که کودک خاطرجمع باشد با یک انسان بر روی صحنه طرف است. حتی شاید بتوان به نحوی از تهدید به سقوط رویا در چاه سنگی صرفنظر
... دیدن ادامه ››
کرد....
گریم و لباس سایر هنرمندان هم بسیار عالی بود.
صدای خانم رضایی عزیز از طریق میکروفون منتقل میشد که خیلی دلچسب نبود. یکی به این دلیل که اساسا وضوح صدا کم بود که شاید بدلیل جایگیری نادرست میکروفون بود (یا دلیل دیگری) و دو اینکه دنیای بازی رویا از سایر بازیگران جدا شده بود و انگار صدای ضبط شده به گوش ما میرسید. درحالیکه این حس زنده بودن و صمیمیت اجرای روی صحنه، علاوه بر اکت، از طریق کلام مستقیم هم به مخاطب حاضر در سالن منتقل میشود. اگرچه حتما دلیلی منطقی برای چنین تصمیمی وجود داشته.
دلیل حضور بیکلام و ناگهانی یا بطور مثال تکرار بخشی از حرکات فرم و ... -که اتفاقا پیشتر توسط آقای کشاورز (آقای مسعود مهرابی) اجرا شده بود- از سوی بعضی هنرمندان روی صحنه کمی برای مای مخاطب روشن نبود که حتما دلیل تخصصی داشته.
شعر پایانی کار یک جمعبندی بسیار عالی بود، اما بنظر میرسد به لحاظ سرعت و تناسب کلام و موسیقی، تنظیمات مناسب قدرت پردازش شنیداری کودکان ۶ و ۷ ساله نباشد که قطعا متخصصین و اهل فن و تجربه، نظر متقنتری خواهند داشت.
نقدی دارم بر حضار محترم و عزیز که وقت میگذارند و فرزندان خود را به حضور در یک محیط فرهنگی دعوت میکنند. صدای بستهبندی خوراکیها از یکسو، گفتگوی مکرر کودکانی که دوستانه بصورت جمعی کنار هم مینشینند، ضربات مکرر پا به صندلیهای جلویی و... تمرکز سایر کودکان و مجموعا مخاطبان را کاملا برهم میزند. امیدوارم حتیالامکان والدین گرامی نسبت به اقدامات پیشگیرانه، تمهیداتی داشته باشند. البته که غرفه بیرون از سالن هم مشوق این گروه از والدین و فرزندان محسوب میشود :)
بنظر میرسد در سالن استاندارد وزرا از جهت اشراف به صحنه، هیچ مخاطبی در مضیقه قرار نمیگیرد و این طراحی شایان قدردانیست.
این نمایش برای بزرگسالان هم عمیقا قابل استفاده است... سرنوشت آقای غول سنگی برای من یادآور این بخش از نمایشنامه منتسب به عبدالرحمن الشرقاوی بود: "أتعرف ما معنی 'الکلمة؟! الکلمة نورٌ، و بعضَ الکلمات قبورٌ ..."