دیری چشم به راهمان می گذارد،
با این همه چه زود فرو می ریزد
روح شکوفه های گیلاس!
سوکی
نمایش ساکورای کاغذی روح به شدت لطیفی داره، در واقع با آن سبک روایت سورئالش به دنبال سفری است که با خرده روایت های متفاوت، به فقدان معنا دهد یا راهی برای آن پیدا کند، از بیم و هراس فقدان به زندگی برگردد. هرچند سفر دشواری است اما باید سعی کرد روح لطیف و نسبتا شاعرانه این نمایش را در این خرده روایت های کمی شلوغ با فرمی متفاوت درک کرد، گاهی لازم است گرمای برف را در بهمن چشید. به هرروی تماشای نمایش برای من لذت بخش بود.
روز اول نمایش مقداری ناهماهنگی وجود داشت و به قول فرزاد گویی تیم اجرا کمی استرس داشت، امیدوارم در اجراهای بعدی موسیقی و صدا تنظیم مناسب
... دیدن ادامه ››
تری شود برای آنکه مخصوصا در آن پرده حضور خانوم خلیلی و اون دیالوگ ها و متن قشنگ و پراحساس، موسیقی متاسفانه یاری بخش نشد و این جِدا میتونه به کار ضربه بزنه. نمایش خلاقیت خوبی در طراحی لباس و گریم داره و اگر موسیقی و نور هم ژوست شود، قابل تامل است. نکته دیگر استفاده از ویدیو پروجکشن است که باز تمرین و هماهنگی بیشتری میخواد.
اما خود متن، با ورود به دنیای نمایش و عبور از آن پرده رئالیسم جادویی نخست با آن روبهرو میشوید و هرچه پیش میروید به کوبندگی و شلاقی بودن متن پی میبرید، همانطور که بالا اشاره شد متن در قالب روایتهایی بیان میشود گاهی متناقض با رویکردهای مختلف که به پاسخ مناسبی در باب فقدان برسد، گاهی طنز، گاهی سورئال، گاهی عرفان و ... . شاید همین مسئله برای مخاطب کمی گیج کننده باشد و مخصوصا در دو سه پرده اول از ارتباطش با کار کاسته شود. اما درونمایه شاعرانه نمایش را باید پی گرفت و دنبال کرد و از آن لذت برد، شاید هم فکر کرد، منقلب شد، پریشان شد یا هر حس دیگری که میتواند برای شما لذت بخش باشد. البته به گمان من یکی دو روایت میتوانست در نمایش نباشد چون با ریتم کار خیلی هارمونی نداشت و ممکن است ذهن مخاطب را کمی شلوغ و خسته کند، صد البته دوست داشتم چاشنی طنز کمی کمتر شود، که این آخری دیگر کاملا شخصی است. در کل من این نوع روایت نمایش و شخصیت پردازی های گاهی عجیب و ساختار شکنانه اش رو دوست داشتم.
نکته دیگر اینکه مدت زمان نمایش نزدیک به یکساعت و نیم است و از قبل با آگاهی وارد سالن شوید تا آخر نمایش خسته نشوید، که البته این مسئله یعنی مدت زمان، در برگه نمایش هم ذکر شده.
فلسفه نمایش با ایکیگای ژاپنی قرابت بیشتری دارد و به ستایش زندگی میپردازد و مرگ را در این چرخه زمانی قرار میدهد و از زندگی جدا نمیکند. در واقع ایکیگای معتقد است که آنچه در حال تجربه کردنش هستیم ، هیچ گاه دوباره رخ نخواهد داد و تکراری بر آن نیست و باید دلیلی برای بودن پیدا کنیم.
به هرروی فقدان، تجربهی دشواریست که میتواند زخمهای عمیقی را در جان و ضمیر ما بر جای بگذارد. فقدان میتواند از دست دادن یک عزیز، پایان یافتن یک رابطه یا از بین رفتن یک هدف مهم باشد.
بر اساس رویکرد رواقیون هم که نگاه کنیم: افراد به جای تمرکز بر رخدادهایی که قادر به کنترل آنها نیستند همانند مرگ ،باید بر آن چیزی که توانایی کنترل و مدیریت آن را دارند مثل افکار و کنش تمرکز کنند. و به تمرین پذیرش بپردازند،که به معنای احترام گذاشتن به فرآیند و وضعیت فعلیست و همچنین اذعان به اینکه همهچیز موقتی و شاید بی پایان است.
در ژاپن، شکوفه های گیلاس یا همان ساکورا جایگاه بسیار مهم و برجسته ای داره و گل ملی البته غیر رسمی این کشور محسوب می شود و جشن باشکوه هانامی هر ساله با خیل عظیمی از جمعیت برگزار میشه و مردم به تماشا و زیست میان ساکورا و اومه ( شکوفه آلو) میپردازند این گل ها به دلیل عمر کوتاهی که دارند به عنوان یادآور ماهیت گذرای زندگی هستند.
این مسئله تا اندازه زیادی به آرمان های بودایی متصل میشه که به گذرا و شکنندگی زندگی انسان اشاره دارد و بر اهمیت توجه و زندگی در زمان حال تاکید دارد. گل ها همچنین به عنوان نماد تولد و همچنین مظهر مرگ و نیز زیبایی در نظر گرفته می شوند.
اگر به صورت کلی تر و خارج از عاملیت به نمایش نگاه کنیم، ما در جامعه ای زندگی میکنیم که شبیه یک سوگواری ناتمام است، افراد احساس میکنند، افسرده و درماندهاند و راهی برای رهایی از آن یافت نمیکنن و این سوگ در جامعه مستمر شده، چه باید کرد با این فقدان چه کنیم؟ البته نمایش وضعیتی خرد را پی میگیرد و قرار نیست به این سوال کلی پاسخی دهد، هرچند که ذهن من را به غیر از مسئله خرد به سمت کلان نیز هدایت کرد.
در آخر با توجه به شعار نمایش، اما بهتره فکر کنید وقتی در حال شکستنی چه کسی قراره کنارت باشه؟
به هرصورت در این نمایش باید کمی صبر داشت و همانطور که اشاره شد روح لطیف نمایش را درک کرد و در آن غوطه ور شد و حتی منقلب شد.
آزوما یوشیهیتو هایکو نویس برجسته به قشنگی میگه
در لباس عزاداری هم،
درست مانند مادگی شکوفه های گیلاس که میریزد،
زندگی نهفته است.
پی نوشت دیشب در شب اول اجرا بعد از مدتها با اینکه جماعت گل به دست در سالن هم بود تقریبا سالن جو خوبی داشت و به جز یکی دو مورد همه چیز به خوبی برگذار شد.
اجرای ساکورای کاغذی برای من از بعد ارتباط احساسی که با کار گرفتم ⭐️⭐️⭐️⭐️ بود و لذت خوبی از تماشایش نصیبم شد.
گروه اجرا مانا و پراجرا باشید.
.
امروز ترا دسترس فردا نیست
و اندیشه فردات به جز سودا نیست
ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست
کاین باقی عمر را بها پیدا نیست.
خیام