در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مهدیه سلیمانی درباره نمایش بونکر: ایده و داستان رو‌ دوست داشتم؛ اینکه دست روی هزارتا موضوع و دغدغه گذاشت
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 22:23:32
ایده و داستان رو‌ دوست داشتم؛ اینکه دست روی هزارتا موضوع و دغدغه گذاشته بود رو هم. اما نثر و نوشتارش رو نه. چرا؟ چون “کلمه بازی” بود. ترکیب مسلسل وار کلمات بعضا بی‌ربط، جمله بندی‌های گل درشت و از این شاخه به اون شاخه پریدن، ردیف کردن هزار جمله قصار و بعضا گنگ پشت هم و تلاش برای بیرون کشیدن مفهوم از پس تک تکشون.
مطالعه و تامل در جملات این چنینی وقتی در قالب کتاب به نگارش در میان، بسیار شیرین و لذت بخشه. اما حالا فرض کن یه کتاب ۱۰۰ صفحه‌ای رو به دستت بدن که پشت هم جملات قصار این فیلسوف و اون سیاست‌مدار رو بی هیچ مقدمه و حرف پیش و پسی پشت هم ردیف کرده و به تو دو ساعت وقت میدن تا تمومش کنی. آیا ازش لذت میبری؟ نه. آیا به تک تکشون فکر میکنی؟ بعید میدونم. آیا تمومش میکنی؟ شاید.
بله، حقیقت اینه که از پس هر کلمه به تنهایی هم میشه هزار مفهوم بیرون کشید، چه برسه به سیل واژگان در کنار هم! اما دلیل نمیشه که هی بچینیم و بچینیم و بعد فکر کنیم چه مفاهیمی رو میشه از توش بیرون کشید. کلمات راهگشای ما برای بیانن، معلولن؛ نه علت! شاید واسه همینه که درباره خیلی از المانهای این نمایش بحث در کامنت‌ها بسیاره؛ اینکه چرا بونکر؟ چرا خش خش؟ چرا صحنه چرخان؟ از پی این ابهامات میشه هزار برداشت گوناگون کرد و همگی هم معلق بین درستی و نادرستی، و این در کمال تناقض هم حسن و هم عیب گنگ نویسیه.
از این حیث به نظر میرسید خیلی‌هامون از تماشای این موعظه طولانی و مبهم خسته و کلافه شدیم؛ اینو از دیالوگ‌هایی که بعد اجرا تو محوطه بیرونی لبخند میشنیدم و از افرادی که وسط اجرا سالن رو ترک کردن برداشت کردم. البته اینکه مدت نمایش حدود ۳۰ دقیقه بیشتر از تایم اعلام شده بود هم بی‌تاثیر نبود.
بازی ... دیدن ادامه ›› خانم رسول زاده رو به مراتب بیشتر از آقای آذرنگ دوست داشتم. علم روانشناسی میگه لحن یه تراپیست خوب باید خالی از عواطف و قضاوت درباره مراجعش باشه، صورتش هم. اما ما که اینجا یه تراپیست تماما بد رو شاهد بودیم، ما که انتقال متقابلشون رو شاهد بودیم، قضاوت‌گری و خروج از چهارچوب‌های روانکاوانه رو شاهد بودیم، حالا چی میشد این تراپیست ناشی لحنش از این مونوتون یکنواخت خارج میشد و کمی احساس، در کلام و صورتش هم دیده میشد؟
(البته اینم توی پرانتز بگم که اکت بدنشون حرف نداشت.)
صحنه و نور به خوبی در خدمت اجرا بودن، اما متوجه علت وجود ویلچر در صحنه نشدم، اگر هم نمادین بود برای من آنچنان ملموس نبود. از طرفی صحنه بین سنت و مدرنیته گیر افتاده بود و من مدتها بود اون صندلی فلزی‌های عتیقه رو جایی جز سریال‌های دهه شصت ندیده بودم و حالا نظاره‌گر اونها در یک فضای آخر الزمانی بودم. لباسها ساده و تا حدی متناسب بود و بد نبود گریم هم به تکمیل این فرایند بپردازه. (مثلا برای اراذل نشون دادن دختر میشد جای زخمی روی صورتش تعبیه کرد یا کمی از زیبایی و ظرافت ذاتی چهره سارا رسول زاده نازنین کاست.)

و اما بگم از تماشاگران که دیشب عجیب بد و بی‌انصاف بودند. دیشب عده‌ زیادی میهمان ردیف‌های جلو رو اشغال کرده بودند و چشمم به یک کودک و یک نوجوان هم برخورد کرد. از بد روزگار، به نظر میرسه لبخند سالن اکوستیک و بشدت استانداردیه و شما میتونی صدای ویبره گوشی افراد رو حتی از ردیف‌های روبروت هم بشنوی. ۳ بار گوشی در اقصی نقاط سالن زنگ خورد، هزارتا نوتیف برای دختر کناریم اومد که در کمال تعجب پاشو به لبه پشتی صندلی مقابلش قلاب کرده بود و از همه رو اعصاب‌تر خنده تماشاگرا به عجیب‌ترین و نامربوط‌ترین دیالوگهای ممکن!
موز: خنده حضار!
ننه سگ: خنده حضار!
ایشالا که همیشه خنده‌رو باشید، والا ما که چیز خنده‌داری ندیدیم!
در ارتباط با ویلچر به نظرم این شیوه درمان بود که وقتی دکتر از خودش و زندگیش حرف میزد بلند میشد و راه میرفت و تعریف میکرد ولی وقتی میخواست راجع به دختر و مراجعش نظر بده و زندگی اون رو بررسی کنه مجددا روی ویلچر مینشست تا خودش رو هم سطح اون نشون بده که نگاه یک درمانگر و بیمار به اون دختر منتقل نکنه و حس یک همراه و کسی که قصد کمک کردن رو داره انتقال بده.
در ارتباط با سنتی و مدرنیته هم که گفتین دقیقا قصد همین بود که شخصیت مجهول و عجیب این دوره از زمان رو نشون بده که بشریت داره به سمتی میره که هم باورهایی سنتی در خود داره و هم میخواد مدرن باشه حداقل که در جامعه ایران به نظرم این کاملا صدق میکنه.
شاهین محمدی
دیشب هم همین موضوع بود و دوستان خیلی میخندیدن! در صورتیکه فضای کلی کار انقدر غم انگیز هست که خنده ای حتی با خنده دار ترین کلمات به لب نمیاد. یاد آخرین کنسرت فرهاد افتادم...!
من اصلا میگم اگه تماشاگر توقع داره نمایش کمدی ببینه یا اصلا دوست داره بخنده چرا ژانر کمدی رو برای تماشا انتخاب نمیکنه اگه جلوی خنده رو نمیتونیم بگیریم و کنترلش کنیم بهتره این نوع از تئاتر رو انتخاب نکنیم چون همین دوستان در آخر میگن تئاترش کسل کننده بود و هیچی متوجه نشدیم و فلان در صورتی که نمایش اشتباهی رو انتخاب کردن که مطابق سلیقه و جهان فکریشون نیست.
فرنیا شمسعلی زاده
من اصلا میگم اگه تماشاگر توقع داره نمایش کمدی ببینه یا اصلا دوست داره بخنده چرا ژانر کمدی رو برای تماشا انتخاب نمیکنه اگه جلوی خنده رو نمیتونیم بگیریم و کنترلش کنیم بهتره این نوع از تئاتر رو ...
از اون جالب تر برای من عده زیادی بودن که با بچه کوچیک اومده بودن تماشای این کار با اون حجم از کلمات غلیظ :)
اخیر نمایش فردا رو دیدم اونجا هم وضع همین بود. اون بچه ها بعد از دیدن این کارها چه تروماهایی که بگذرونن…!
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید