بونکر باید بچرخه چون سیمان ها نباید خشک بشه!
سن می چرخه چون کلمات جمع شده و انبار شده توی گلو نباید ساکن بمونن!
ماشین هم ارتباطش با انسان با
... دیدن ادامه ››
کلمات هست، اون رَم کوفتی که همه خاطرات رو سیو داره ولی زمان بازیابی به مشکل می خوریم همون رمی که سایه اش رو به اندازه کل صحنه زندگی رومون انداخته و در پایان قدرت نمایی می کنه!
نمایش بونکر سالن لبخند رو افتتاح کرد دکتر آرمین توضیحان جامع و کاملی در مورد سالن دادند، اینکه دو طبقه وارد زیر زمین سیمانی می شیم و با دکوری دوار مواجه می شیم انگار داریم وارد بونکر می شیم!
صحنه کاملاً فلزی سرد و بی روح طراحی شده، چوب لباسی عین مترسک با یک کلاه و کت در گوشه صحنه حضور داره، میزهای که روی فرمون های ماشین قرار داره و قابلیت چرخش داره، کتابهای که پشت قالپاق های ماشین پنهان شدن ،شیر آب و صندلی ها همه فلزی هستن شاید تنها نشانی از زندگی فنجان های گل سرخی چای هستن!
تراپیستی معلول ( از نظر ذهنی به نظر من) و مراجعی رباتیک روی این صحنه ها دوار مشغول واکاوای گره توی گلوشون هستن!
گره های که عین گرداب فاضلاب گاهی اوقات برمی گردن بیرون و این برگشت خیلی دردناک!
دکتری که داره به جای درمان مراجع خشم خودش رو برون ریزی می کنه و مراجعی که اینجا نقش درمانگر داره آمپول کزاز می زنه، پانسمان می کنه روح زخمی و خونین دکتر رو!
دیگه بودا هم نمی تونه به بشر کمک کنه….حافظ هم کاری از دستش بر نمی یاد……
بهتر که قرص ضد بارداری بیفته تو توالت، بیشترین آمار قرص مصرفی!
نمایش بونکر دوئلی بود بین زن و مرد، عشق و خیانت!
بازی خانم رسول زاده سردی کافی برای نقش رو داشت، موسیقی انتخابی خیلی خوب بود ولی کاش بیشتر استفاده می شد، طراحی نور هم با توجه امکانات عالی سالن خوب بود،
پ ن :بهترین دید به نظرم باکسA ردیف ٢ و ٣ هست.