کلیت کار رو دوست داشتم. اما تا ده دقیقه پایانی نظرم این نبود. داشتم فکر میکردم توی این تئاتر به هر دری که میزنیم بستهست. پس چرا این همه وقت بگذاریم و هزینه کنیم که بیایم این تئاترهارو ببینیم؟ چرا هرتئاتری رو میبینیم پشیمون میشیم از دیدنش؟
نویسنده زیاد داشت طفره میرفت و داد و بیداد بیش از حد بازیگرها، روی مخم رفته بود. خیلی خسته بودم. داشتم به همه کارهای بی سر و تهی که این چند وقت دیدم، فکر میکردم. و خیال کردم قراره بازم با سر درد از سالن خارج بشم.
تا اینکه رسید به در چهارم. و متن آخر و عاقبت پیدا کرد و بیدر و پیکر رها نشد. البته انتظارم از تئاتر این نیست. این کف انتظارم بود که نویسنده بعد از این همه بالا و پایین کردن یک چیزی بهم بده. که خب داد.
اما فکر میکنم متن زیاد بود. زمان نمایش زیاد بود. زیاد کش اومد. با توجه به این که صحنه و شخصیت و دکور محدود بود، باید خیلی زودتر تموم میشد. ما خیلی زودتر میتونستیم بفهمیم که چی شده. و خیلی اما و اگرهای دیگه. که اگر قراره دوباره این کار اجرا بره، بهتره که در موردشون بازنگری انجام بشه.
خسته نباشید.