رختشورشاه
کاری که میتوان چندبار به تماشا نشست.
در مضحکه بازاری که هر چیزی دو چهره حقیقی و دروغین با خود دارد ، تا غمان و شادی مخاطب را نیز در برزخی از هرچیزانگاری خود قرار دهد ، رختشورشاهِ علی یداللهی مثل خودش بی شیله پیله و صافی ، بر صحنه است. نه ادعایی دارد و نه هیاهویی میکند که مثلا « من اینجا و خلیفه در بغداد».
بی هیچ پیرایه و اضافات و افاضاتی ، یک قصه سر راست را روایت میکند و بازیگرانی نیز دارد که هرکدام در ایفاء نقش خود به اندازه و کفایت مایه میگذارند. نه فخر می فروشند و نه نقش می خرند و به درستی و هدایتی آسوده ، همان چیزی اند که باید باشند.
اجرا از همان اول به مخاطبش میگوید که ذره بین خرده بینی و دفترچه سواد و دانشنامه هایت را کنار بگذار... اینجا بازار گنده گویی و فندق شکستن های فرنگی مآبانه نیست. اینجا صحنه تخت حوضی ست در قواره نمایش های ایرانی. زنده است و پویا و هر لحظه ممکن است اتفاقی نامنتظر بیفتد، اما همان نیز نمایش است. که به واقع ساختار نمایش ایرانی نیز اینچنین است.
علی به قدر کافی کارش را بلد است و بازیگرانش نیز جز چند تنی، خبره همین گونه بازی هایند. و البته در بروشور کار نامی از فرهاد نقد
... دیدن ادامه ››
علی نیز هست که خودش به قدر کافی در نمایش ایرانی استخوان خرد کرده ...
به تماشایش می ارزد.اگر خنده ارزان نمیخواهید و اگر شبی خوش را انتظار دارید.
و شنیدم که خوشبختانه اجرایشان تمدید شده و چه بسا اگر باز هم مورد حمایت تماشاچیان قرار گیرد دیگرباره نیز تمدید شود.
برای علی یدالهی و همه گروهش ایامی روشن آرزو دارم
راستی تا یادم نرفته : ضرورت شعارگونگی پایان بندی را نفهمیدم از کجا می آید... ( این را گفتم که مثلا نقدی هم کرده باشم)