// جامعه مدرن بدقوّاره و معجزه امان!//
حمیدرضا جلایی پور که اتفاقاً خودش در منطقه ۱۲ و نزدیک میدان خراسان متولد شده و قاعدتاً در خانواده ای
... دیدن ادامه ››
سنتی و مذهبی، بعد از انتخابات سال ۸۴ و رای آوردن پرزیدنت احمدی نژاد در تحلیلی جامعه شناسانه، جامعه ایران را " جامعه مدرن بدقوّاره " نامید!
جامعه ای که دوست دارد بروز اروپا لباس بپوشد، حرف بزند و ابزارهای مدرن داشته باشد و آرزوی اش کشورهای پیشرفته و سوئیس است اما انتخاب اش احمدی نژاد است...
البته من تا حدود زیادی با ایشان موافق بوده و هستم و در همان سال ۸۴ با ملاقات طرفداران قالیباف نوع دیگری از " مدرن بد قواره " را تجربه کردم..
وقتی با چند دختر ساکن غرب تهران در ۲۰ خرداد ۸۴ با لباس هایی نازک که رنگ و شکل لباس های زیرشان توجه جلب می کرد، روبرو شدم و با تعجب دیدم که طرفدار قالیباف هستند!
بهشان یادآوری کردم که در ۱۸ تیر قالیباف که بوده و چه کرده؟
و بعد از چند دقیقه حرف زدن و البته نزدیک به انتهای بحث بود که گفتم:
" اگه قالیباف بیاد این ریختی نمی تونید بگردید، حالا چادر نه! ولی باید محجبه شوید... "
گفتند:
" اشکال نداره، محجبه می شویم و کمتر گناه می کنیم... "
گفتم:
اومدیم و قالیباف رئیس جمهور نشد، اونوقت می خواهید اینقدر گناه کنید برید جهنم؟!!!
اگر امروز می توانید عکس قالیباف را در دست بگیرید و برایش تبلیغ کنید از صدقه سری رفسنجانی و خاتمی است...
اگر سال ۶۸ ((قالیباف جون)) رئیس جمهور شده بود الان به آرزوی کمتر گناهکار بودن تان می رسیدید! چرا که با این سر وضع نمی توانستید بیرون بیایید!
و با سر و وضع دیگر هم نمی توانستید!
ناموس مردم عکس مرد نامحرم قالیباف در دست داشته باشد و تبلیغ کند؟!! حاشا و کلا!
کفن پوشان به خیابان می آمدند و بر سر می کوفتند!
خلع سلاح شده بودند اما حرفی برای گفتن نداشتند...
اما
ربط خاطرف فوق 👆به تئاتر امان؟
ربطش به حرفهای جلایی پور؟
ربطش به حرفهایی جلایی پور همان " جامعه مدرن بد قواره " است!
جامعه ای که از سویی می خواهد مثل غرب آزادی پوشش بیشتری داشته باشد و از سوی دیگر به کسی رای می دهد که آزادی سیاسی برایش معنا ندارد!
و حتی برای رای دادن به فرد مدِّ نظرش ( قالیباف) و لجاجت با رفسنجانی حاضر است از آزادی های پوشش که رفسنجانی و خاتمی باعث و بانی اش بودند چشم پوشی کند...
و نکته جالبتر این است که همان آزادی پوشش بیشتر را گناه و معصیت می شمارد...
و اما ربطش به تئاتر امان👇🏿
بعضی از دوستان تئاتری به ظلم علیه زنان در این نمایش اشاره کردند و بعضی دیگر اشاره کردند که خب حرف جدیدی نداشت...
یا خب که چی؟
اما واقعیت این است که این نمایش قصد بازنمایی ظلم و سرکوب علیه زنان را ندارد!
این نمایش قصد دارد این جامعه مدرن بدقواره را با تناقضات مذهبی اش را از نگاه چند زن و قابل تعمیم به اکثریت زنان، به تماشاگران اش نشان دهد...
جایی که زنان اش با توجه به شرایط فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و در بعضی موارد قانونی اش به جای تظلّم و داد خواهی در دادگستری کشور در لوکیشن جلسات روضه حضور دارند و در حال توسّل و تضّرع و توبه و تطهیر گناه دیده می شوند..
دختری که بهش تجاوز گروهی شده، با اطلاعات من می توانست با مراجعه به پزشکی قانونی و البته کلانتری مراجعه و تجاوز را گزارش کند، اما چرا این کار نکرد؟
از ترس آبرو..
در مجلس روضه چه می کند؟ برای تطهیر و پاک شدن معصیت اش و البته توبه از گناهش...
دختری که فیلم حضورش در کنار پارتنرش پخش شده، آبرویی برایش نمانده ولی توبه و تطهیر گناه رابطه نامشروع و البته تطهیر به خاطر آزار دیدن پدر و مادرش از حرفهای دَر و همسایه...
خب در اینجا خلا قانونی داریم، یعنی خیلی قابلیت پیگیری قضایی ندارد...
مادر (قاتل) که به شدت هم مذهبی است و از روی فلاکت فرزندان اش را کشته، فقط بخاطر توبه آنجاست چون کسی از موضوع خبر ندارد، شرایط فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و البته قانونی و عدم حمایت قانونی در جامعه مردسالار، موجب این اتفّاق هولناک شده...
دختر نارسیست را من نفهمیدم گناهش چه بوده؟
ولی تناقضات اش آنجاست که برای زندگی اش مسیر فیلسوفان معاصر غربی که اکثراً آتیست ( خداناباور) هستند برای توجیه و مشروعیت بخشیدن به عمل های مکرّر زیبایی اش انتخاب کرده و ((فلسفه غرب)) نشخوار می کند و حالا به هر دلیلی که احساس گناه کرده برای آمرزش گناهان اش به ائمه معصومین شیعه متوسّل می شود و در مراسم (( سفره های )) مذهبی شرکت می کند و حتی سفره را هم تمیز می کند، که بدون ((رد خور )) بخشیده شود...
و در انتها خانم جلسه ای، ۳ نفر از آن ۴ نفر توبیخ می کند و به بقیه حاضران در جلسه که آنها نیز یا بدلیل ثواب بردن یا آمرزش گناهان شان در آن محفل نورانی حضور دارند از نقش شان در برآورده سازی نیازهای جنسی شوهران شان و نیز پاکدامنی سخنرانی می کند..
و در انتها داستان زندگی خودش را با نام ناشناسی تعریف می کند و از پاکدامنی اش می گوید و اینکه همیشه در جلب رضایت جنسی شوهرش پیشقدم بوده و از ادعیه های مختلف بهره جسته از جمله دعای " امان " اما شوهرش همچنان او را متهّم به رابطه نامشروع با پیرمرد همسایه روبرویی می کند...
و در انتها نیز همه حاضران را به خواندن دعای امان دعوت می کند و اثرات معجزه گونه اش داستان می سراید..
خب قاعدتاً دعای امان اگر معجزه گر بود روی شوهر شکّاک خودش افاقه می کرد!
یا اینکه دلیل جدا نشدن اش را انتظار برای اتمام پروسه دیپلم گرفتن و سربازی و سرِکار رفتن مرد بازگو می کند...
در نگاه اول خب منطقی به ذهن می آید، مردش را دوست داشته و عاشق اش بوده و برایش صبر کرده و چقدر زن متعهدی...
اما اگر با فضای خانواده ای که بزرگ شده بررسی کنیم، به تناقض هم می خوریم...
دیپلم و سربازی و کار!
حداقل ۴ سال زمان نیاز هست...
در این ۴ سال روابط این خانم جلسه ای با آن مرد چگونه بوده؟
براساس شکل خانواده اش قاعدتاً ۴ سال دخترشان عقد کرده نمی گذارند، مگر اینکه از اقوام باشد...
اگر همینجوری روش کراش بوده و مرد نمی دانسته که خب منطقی به ذهن نمی آید، چون ممکن بود مرد با زن دیگری ازدواج کند...
پس قاعدتاً زن در "حد حرف و کلام " با مرد ارتباط داشته که به خاطرش منتظر مانده و البته این یعنی گناه کبیره ارتباط با نامحرم ولو کلامی...
این نمایش داستان زندگی چند نفر بود که قابل تعمیم به اجتماع زنان در این مراسم هست البته با لحاظ کردن پویندگان ثواب در این مجالس که متاسفانه اشاره ای بهش نمیشه...
حداقل با تفسیرم از این نمایش به نظرم آمد قصد عباس جمالی از این نمایشنامه نشان دادن ظلم و سرکوب زنان نیست، بلکه نشان دادن جامعه ای است که زنان اش همچنان منفعل اند و به جای تظلّم خواهی در مسیر قانونی و احقاق حقوق با کنش های مدنی، آسیب ها را نه تنها تحمل می کنند بلکه خویشتن را مقّصر می دانند و برای تطهیر از گناهان شان و به مناسک های مذهبی متوّسل می شوند و در بین خواسته ها و تمایلات شان و باورهایی که باهاش بزرگ شدند دست و پا می زنند..
حالا اینجاست که مجدداً جامعه مدرن بدقواره جلایی پور و البته خاطره خودم در ۱۹ سال پیش را به خاطر می آوریم..
جامعه ای که زیست چندگانه دارد ( مرد و زن) از چیزی که می خواهد باشد و چیزهایی مثل مذهب، تطهیر گناه و آبرو را از گذشته با خود حمل می کند و سرگردانی اش بین سنت و مدرنیته در موقعیت های مختلف بروز می کند...
و البته با ذکر این نکته که این نمایشنامه برای چندین سال پیش است و اکثردهه هشتادی ها از مقوله فوق بدور هستند....
.........
پی نوشت:
چند وقتی است هرزگاهی متون مطّول می نویسم و هرباری به مناسبتی... و مناسبت اش اینبار تقدیم کردن متن فوق به خانم مهرنوش مومنی است...
مهرنوش مومنی زنی کنشمند است که به جای انفعال در مورد اتفاقات ناگوار تئاتر کانیبال، برای احقاق حقوق خویش تلاش کرد و اتفاقاً موفق شد...