من این نمایش را بسیار دوست دارم چون دغدغه مند است، از هجو و ابتذال به دور است، آگاهی بخش و تامل برانگیز است و گروهی پر انرژی که می داند چکار
... دیدن ادامه ››
میکند آن را اجرا می کند.
شعر و موسیقی به خوبی همراه هم هستند و باعث تعجب است که چطور ناگهان دچار سلبریتی زدگی می شود؟! همانطور که فضای وطنی موسیقی و صحنه به بهانه خوب خواندن اشعار انگلیسی نابود میشود. از تفکیک نمایش به قسمتی که تصویربرداری مجاز است هم سر در نیاوردم!
وقتی مینا زیر باران عاشق می شود می توان به حس و سلیقه کارگردان برای ترسیم سه ضلعی عشق و شعر و موسیقی آفرین گفت اما افسوس که حتی خالق چنین درامی خودش هم باور ندارد در زندگی ایرانی می شود عاشق ماند و عاشق تر شد و طولی نکشید که درام عاشقانه جایش را به روزمرگی و کل کل مرسوم زوجین امروزی داد تا جایی که قتلی که باید درام می بود جنایی شد!
برخلاف طعنه و تکه های عامه پسند، نمایش همت خود را به افزایش سطح اطلاعات عمومی و آگاهی مخاطب معطوف می کند که جای تقدیر دارد هرچند طول کانال مانش خیلی بیشتر از ۳۲ کیلومتر باشد یا به اشتباه منتقل شده باشد.
تنظیم پرش های زمانی نمایش به نحوی که مخاطب گیج نشود و بتواند داستان را بفهمد و دنبال کند تقریبا شبیه معجزه بود که نشان از نبوغ و تلاش طراح و کارگردان اثر است. اما وقتی عملا چیزی از طراحی صحنه و نور به جز چند وسیله ناچیز مشاهده نمی شود و صحنه هایی که باید یا می تواند بازی شود، به ضرب مونولوگ و زور سین جیم کردن جناب قاضی، صرفا روایت میشود باید به مخاطب حق داد که گاهی هم به ساعت خود نگاه کند.
هرچند گاهی اغراق آمیز ولی در کل از بازی ها به ویژه اجرای خانم هاشمی لذت بردم و خوشحالم که به هردلیل، نقش احمد به مهدی پاکدل داده نشد!
به امید اجراهای بیشتر و بهتر