بادرود .
میخواستم از صمیم قلب و با تمام وجود از تیم اجرای این نمایش تشکر کنم ؛ به تماشای این تاتر نشستن ، لذت ناب و توی این برهوت ، موهبتی بود .
نمایشنامه کاملا کار شده و عمیق با کلی استعاره های دردناک و تاسف برانگیز در عین حال ملموس و همذات پندارانه بود ... فکر میکنم نمایشنامه نویس عزیز نیم نگاهی هم به کوری ساراماگو داشتن و چقدر اون فضای تاریک و مالیخولیا وار رو خوب از کار در آورده بودن. ارجاع به آثار دیگه هم در مونولوگ ها کم نبودن از جمله شعر پرنده ی آبی چارلز بوکوفسکی که حس خوبی داشت.
خیلی باید تیم خوب و هماهنگی داشته باشید که نزدیک سی نفر باشن و همه مونولوگ ها و دیالوگ ها رو عالی و با قدرت بیان کنن و همینطور اجرای فیزیکیشون انقدر محشر باشه و در عین حال با هم در تعامل کامل باشن . در طول مدت اجرا هیچکدوم از بازیگرها سیاهی لشکر نبود و تمام اعضا درگیر کار بودن و حرکات بدنشون جوری با هم جور شده بود که احساسات مورد نظر نمایشنامه نویس و کارگردان رو به بیننده منتقل میکرد .
قسمت آخر نمایش هم بازی - آزمایش استنفورد و سندروم استکهلم و وابستگی زندانی/ مورد شکنجه به زندانبان / شکنجه گر رو به بهترین شکل ممکن نشون داد و اینکه توی یک جامعه ی زیر فشار حکومت دیکتاتوری چطور هر شهروند ضعیف ، دست و پا چلفتی و ترسو هم میتونه یک دیکتاتور خطرناک و هیولای بالقوه باشه فقط کافی شرایطش فراهم بشه و اینکه یک جامعه ی تحت سلطه ، عقب مونده و با سطح شعور پایین چطور میتونه یک نفر رو هم که میفهمه و با بقیه هماهنگ نیست به فنا بده
... دیدن ادامه ››
و کاملا ابزار دست سیستم توتالیتر باشه.
این متن رو کمی با شتاب نوشتم و اگر مشکلی داشت ببخشید ... هنوز دارم لذت دیدنش رو مزه مزه میکنم و امیدوارم شرایط جور بشه و بتونم باز هم به تماشای این نمایش بشینم .
با سپاس.