امروز، که اطلاعات بهسرعت در دسترس همگان قرار میگیرد، این نکته بسیار مهم است که با مسائلی که با آنها آشنایی نداریم، چگونه برخورد کنیم. بسیاری از افراد وقتی با یک موضوع جدید روبرو میشوند و نمیتوانند بلافاصله با آن ارتباط برقرار کنند، به جای اینکه لحظهای درنگ کنند و فکر کنند که شاید اطلاعات خودشان کافی نیست یا به جستجو و مشورت با دیگران بپردازند، به سرعت شروع به نقد و تخریب آن موضوع میکنند. این واکنش نه تنها به رشد فکری و اجتماعی افراد آسیب میزند، بلکه باعث میشود که فرصتهای یادگیری و درک عمیقتر از مسائل از دست برود. ایراد واقعی شاید در دانش و اطلاعات ما باشد، نه در موضوع مورد بحث. این موضوع در مواجهه با آثار هنری نیز بسیار پررنگ است؛ آثاری که برای فهم بهتر آنها نیاز به تحقیق و تفکر داریم.
یکی از نمونههای بارز این مسئله، نمایش «ورقالخیال» است. این نمایش با هوشمندی و هنرمندی خاصی به وضعیت جامعهای میپردازد که گرفتار در چرخهای از غفلت، فراموشی و خودفریبی است. برخی تماشاگران به دلیل ناآشنایی با دوره صفویه و درک نکردن اشارات سمبلیک نمایش، نقدهایی بر آن وارد کردهاند. اما باید توجه داشت که دوره صفویه یکی از مهمترین بخشهای تاریخ کشور ماست و منابع زیادی برای شناخت آن وجود دارد. کارگردان با درایت، از این دوره نه به عنوان یک روایت تاریخی صرف، بلکه به عنوان بستری برای بیان مشکلات امروزین جامعه استفاده
... دیدن ادامه ››
کرده است.
نمایش «ورقالخیال» تصویری هولناک از جامعهای ارائه میدهد که در آن زندانیان، خود را زندانبان میپندارند و از شرایط واقعی خود بیخبرند. این افراد که بهظاهر قدرتی در دست دارند، اما در حقیقت قربانیان ناآگاهی و بیخبریاند، تمام انرژی و حواس خود را به شکنجه دیگری برای کسب لذت و گذران عمر معطوف کردهاند. در اینجا، ما همان زندانیانی هستیم که درگیر نشئگی مواد، شهوت، و طمع قدرت شدهایم و در این حالت خماری و توهم، فراموش کردهایم که چرا در این سیاهچال گرفتار شدهایم. ما، به جای تلاش برای درک وضعیت و رهایی از آن، به زجر دادن دیگران برای لحظات کوتاه لذت و سرگرمی مشغول شدهایم و در این میان، ریشههای واقعی مشکلاتمان را نادیده گرفتهایم.
پس از دیدار با پیکی که با خبر هجوم دشمن و نابودی مملکت به سراغمان میآید، ما بهجای بیداری و هوشیاری، همچنان به نشئگی و هپروت دل خوش کرده و در توهمات بیاساس خود باقی میمانیم. این نمایش با تمثیلهایی عمیق، نشان میدهد که چگونه جامعهای گرفتار خرافات و توهمات سطحی میتواند خود را به نابودی بکشاند.
در «ورقالخیال»، پیک زخمی و خونینی که با پیام هشداری از فرجام تلخ این بیتوجهی به سراغمان میآید، بهسادگی توسط ما که مشغول امور سطحی و خرافاتی هستیم، نادیده گرفته میشود. ما پیام او را توهم میپنداریم و از وجود او برای تغذیه خرافات و سرگرمیهای پوچ خود استفاده میکنیم.
این نمایش با نگاهی تیزبینانه و انتقادی، ما را با حقیقت تلخی مواجه میکند: اینکه درگیری با توهمات و فراموشی تاریخ، میتواند ما را در یک چرخه معیوب گرفتار کند و به سقوط و نابودی برساند. همانگونه که در دوران صفویه، بیکفایتی حاکمان و بیتوجهی به تهدیدات دشمنان، سرانجامی جز سقوط نداشت، امروز نیز ما با همان خطر مواجهیم.
«ورقالخیال» با ظرافت تمام، پلی بین گذشته و حال میزند و نشان میدهد که چگونه مشکلات امروز جامعه ما نیز ریشه در همان غفلتها و فراموشیهای تاریخی دارد. این نمایش نه تنها یک داستان تراژیک از گذشته، بلکه یک هشدار جدی برای امروز است؛ هشداری که اگر به درستی فهمیده شود، میتواند به بازنگری و تغییر مسیر جامعه کمک کند. در نهایت، «ورقالخیال» یادآور میشود که ما باید از این چرخه معیوب بیرون بیاییم و با درک عمیقتر از تاریخ و خودآگاهی، از تکرار اشتباهات گذشته جلوگیری کنیم.
بازیهای بینهایت عالی، موسیقی عالی، کارگردانی عالی، نور خوب، طراحی صحنه و لباس عالی
من بندرت خیلی کمی نمایشی رو بیشتر از یکبار میبینم اما قطعا باید دوباره این نمایش را دید