در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | سید محمد عابدی نسب : " مجلس شبیه خوانی ژولیوس سزار " یا " یک نقیضه ی پست مدرن " یادداش
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 21:27:05
" مجلس شبیه خوانی ژولیوس سزار " یا " یک نقیضه ی پست مدرن "

یادداشتی به بهانه ی اجرای نمایش " مجلس شبیه خوانی ژولیوس سزار " در اداره ی تئاتر


دکتر فرزان سجودی در مورد تغییر جایگاه نمایش های آئینی - سنتی می گوید :
« وقتی به یک اجرای تعزیه در محوطه ی تئاتر شهر نگاه میکنم ، برایم بسیار جالب است زیرا پدیده ای منحصر به فرد محسوب می شود . آن چه اجرا می شود ھم تعزیه است ، ھم نیست . چون تعزیه خوانان می خوانند و تعزیه اجرا می شود . ھمان گونه که باید باشد ، اما تعزیه نیست ، چون آن را در خارج از چھارچوب اصلی اش که آن را مراسمی عبادی تعریف می کند، اجرا می شود .
این نقیضه ای پست مدرن است. تعزیه ھمه ی وجه آئینی خود را از دست می دھد و نمایشی خیابانی می شود ... دیدن ادامه ›› .
چنین اتفاقی در زمان حال نشان می دھد که چگونه پدیده ای که در فرھنگ مادربزرگ ھای ما جایگاه عبادی ویژه ای داشته ، به منظرگه گذرگاھی تبدیل می شود و تئاتر خیابانی می شود که افراد لحظاتی می ایستند و دقایقی به آن می نگرند . شاید ھم از آن چه می بینند لذت می برند . اما از تأثیر آئینی آن خبری نیست .
رنگ ھا ، حرکات ، آواز و موسیقی جذابیت ھای بصری و صوتی بسیار دارند ، ولی ھیچ کس اشک نمی ریزد و متأثر نمی شود . شما نیز که یکی از علاقه مندان تعزیه اید ، در واقع مشتری پست مدرن محسوب می شوید. قابی که دور این اجرا می بندید با قاب مادربزرگ ھایمان متفاوت است ھمان طور که قاب رھگذری که در پارک دانشجو آن را می بیند با ھر دو تفاوت دارد.
این جا نوعی نابه ھنجاری زمانی و مکانی به وقوع می پیوندد. تعزیه در زمان خود اجرا نمی شود، بلکه مقابل تئاترشھر به وقوع می پیوندد و این خود پدیده ای مدرن است . »

با این اوصاف " مجلس شبیه خوانی ژولیوس سزار " که در یک سالن تئاتر ( هر چند به اجبار ) و با بکارگیری امکانات تئاتر همچون نورپردازی و روش قرارگرفتن یک سویه ی تماشاگر اجرا می شود مشمول این تغییر ساختار تئاتر آئینی و نناقض پست مدرن می شود . ضمن اینکه این نمایش علاوه بر شبیه خوانی از گونه های دیگر نمایش ایرانی همچون مضحکه و تخت حوضی نیز بهره می برد و در واقع از ساختاری که حاصل تلفیق گونه های مختلف نمایش ایرانی است استفاده می کند که این تلفیق سبک ها و وفادار نماندن به یک سبک واحد ، خود از خصیصه های تئاتر پست مدرن است .
نکته ی قابل توجه ی که در این نمایش یا به عبارتی شبیه خوانی باید به آن اشاره کنم این است که ما در اینجا هیچ کدام از داستان های معروف و شناخته شده ای که در شبیه خوانی های شاد سراغ داریم ( همچون خروج مختار ، عمر بن عبدود و جنگ خندق ، مبارزه ی قاسم بی الحسن و ... ) را نمی بینیم بلکه نویسنده با بکارگیری ساختار شبیه خوانی یک داستان مشهور و معتبر در تاریخ و ادبیات غرب را روایت می کند که البته به نظر من اینجا روایت ماجرای ژولیوس سزار در درجه ی دوم و بلکه چندم اهمیت قرار می گیرد چرا که صاحب اثر این داستان را دستاویزی قرار می دهد تا حرف های مهمتری بزند . آنچنان که میبینیم نمایش تنها برش هایی از داستان را به ما نشان می دهد .
پیش از دیدن این کار علاوه بر خواندن نمایشنامه ی " ژولیوس سزار " شکسپیر که منبع اصلی این نمایش است ، نمایشنامه ی « سزار و کلئوپاترا » ی جرج برنارد شاو را خوانده و یکی - دو فیلم هم از زندگی سزار دیده بودم اما همان طور که گفتم اینجا هدف دیگری غیر از روایت داستان وجود دارد که حتی اگر کسی از داستان اصلی اطلاع کاملی نداشته باشد با مشکل خاصی مواجه نمی شود .
نکته ی بسیار مهم دیگر اینکه ما در این اثر با روایتی کمیک از تراژدی ژولیوس سزار رو به روییم که در آن از طنز تلخ استفاده شده که بسیار هم بجا و به اندازه و جذاب است . اما مهمترین قسمت این نمایش بخصوص از لحاظ محتوا ،
پایان آن است که شاهد سه پایان بندی متفاوت از سرنوشت ژولیوس سزار هستیم ( خود این پایان بندی ها در قالبی طنز ، نقش مهمی در برگردان این تراژدی به کمدی دارند ) .
در اولین پایان سزار توسط سناتورها بوسیله ی ضربات متعدد خنجر کشته می شود که کاملا مطابق با واقعیت ثبت شده در تاریخ است . در پایان بندی دوم سزار باز هم کشته می شود اما این بار به صورت ریتمیک اجرا می شود . در پایان سوم ماجار کاملا برعکس اتفاق می افتد . سزار سناتورها را فریب داده و آنها را می کشد و تا سالها بعد از آن به زندگی خود ادامه می دهد .
اما بپردازیم به محتوای نمایش ؛
در نگاه اول به نظر می رسد که هدف نمایش هجو شبیه خوانی و تعزیه است ، چه درساختار و هم در محتوا . اما اینکه چرا ممکن است تماشاگر این برداشت را بکند مسئله ای ست که در ادامه به آن می پردازم .
در سراسر اجرا به وضوح و بارها می بینیم که هجو عناصر ساختاری شبیه خوانی صورت می گیرد . به عنوان مثال شوخی با تحریر های موافق خوانان ، شوخی با دور زدن های شبیه خوانان که نماد طی مسافت و تغییر مکان است ، شوخی با دست تکان دادن ها و بازی با شمشیر و خنجر مخالف خوانان و ...
اما سه فرجامی که در پایان نمایش از زندگی سزار می بینیم ( نسخه های جدیدی که معین البکاء رو می کند ) این شائبه را بوجود می آورد که نمایش می خواهد تعزیه را بخاطر پرداختن به مسائل غیر واقعی زیر سوال ببرد و نسخه های متفاوتی که از برخی تعزیه ها وجود دارد را نشان از بی اعتبار بودن و مخدوش بودن تعزیه از لحاظ سندیت تاریخی می داند .
این برداشت براحتی رد می شود ، جرا که هیچ کس ادعا نمی کند که مسائل مطرح شده در تعزیه عین واقعیت است ( زیرا شبیه خوانی ها دراماتیزه شده و نمایشی شده ی وقایع تاریخی هستند البته بجز آنهایی که بر اساس افسانه ها نوشته شده اند ) و بیش از همه گروه اجرایی نمایش - با توجه به تسلط خوبی که بر شبیه خوانی چه از لحاظ تئوری و چه از لحاظ عملی دارند - بر این مسئله واقفند .

اما برداشت دوم که تا حدودی بدبینانه است ؛
نویسنده ی نمایش با هوشمندی تمام به سراغ داستانی رفته است که تمام جزئیات آن در تاریخ ثبت شده است و اتفاقا آن را در ساختاری نشان می دهد که بیشتر آن را برای نشان دادن وقایع تاریخی - مذهبی می شناسیم که این وقایع دقیقا در نقطه ی مقابل زندگی ژولیوس سزار قرار دارند ، از آن جهت که روایت ها و نقل قول های متفاوتی در مورد زوایای مختلف آنها وجود دارد .
اینجا نویسنده با پایان بندی خود که سه فرجام متفاوت برای سزار بر می شمرد ( آن هم سزاری که هیج کس لااقل در مورد نوع به قتل رسیدنش شکی ندارد ) ، تاریخی را که در مورد وقایع صدر اسلام و وقایع روایت شده در مراسم های مذهبی گفته می شود را به چالش می کشد و آن را یک جریان پوپولیستی و عوام فریبانه معرفی می کند . مسئله ای که این روزها از زبان روشنفکرها یا بهتر بگویم روشنفکر نماهای مذهبی به وفور می شنویم . شوخی هایی مثل : « میگن ژولیوس سزار یه دختر داشته ... » که به صورت روضه گفته می شود و دیالوگ هایی از قبیل « هنر برترتان ، فکر خر پرورتان » نیز به این برداشت دامن می زند .

اما برداشت سوم که مهمترین و کامل ترین است ( اجازه بدهید تعصب و بدبینی را کنار بگذاریم :) )
نمایش بخوبی هشدار می دهد که هر واقعه ای در تاریخ که سند محکمی در مورد آن وجود نداشته باشد و جزئیات آن به درستی ثبت و ضبط نشده باشد بخصوص اگر مشمول تعصب خاصی هم بشود ، اساسا محمل خوبی است برای سوءاستفاده ، پس هــشـــیـــار باشید .

بازیگران نمایش همه بخوبی از عهده ی نقششان بر آمدند . بخصوص حمید رضا معدن کن و امیر آزاد روستا که نقش هایشان احتیاج به بیان قوی ، تسلط به گوشه های آوازی ، بیان ریتمیک و همین طور بدن منعطف داشت عالی بودند .
ترومپت نواز اول گروه فوق العاده بود و تسلط بیشتری نسبت به نوازنده ی جایگزین داشت . ملودی ها ظاهرا در طول اجرا ها تغییر کرده بود . ملودی های انتخابی در اجراهای اول واقعا عالی بودند . حتی کلیت اجرا هم در اجراهای اول از شادابی بیشتری برخوردار بود که شاید دلیل آن دلسردی عوامل از شرایط تحمیل شده به گروه و کم بودن استقبال علی رغم شایستگیشان و ... بوده است .
در کل نمایش " مجلس شبیه خوانی ژولیوس سزار " اثر بسیار خوب و قابل تأملی بود که چه در ساختار و چه در محتوا حرف های زیادی برای گفتن داشت و مسئله ی مهم این است که بخوبی از عهده ی گفتن حرفش برآمده بود .
خدا قوت میگم به همه ی عوامل این کار و منتظر کارهای آینده شون می مونم .

سپاس
آقا سید عزیزمنتظر بودم
بد نیست در ادامه بدانیم

شبیه‌خوانی گونه‌ای از تعزیه است. تعزیه که در واقع مفهوم عزاداری و سوگواری را دربردارد، در طی دوران یکصد تا یکصدوپنجاه سال تکامل ... دیدن ادامه ›› واقعیِ خود از لحاظ مضمون و شیوة اجرا و تنوع در موضوع، راه به شیوه‌ای برده‌است که در آن نوع از شبیه خوانی، جنبه عزاداریِ خود را از دست داده‌است، که این خود از یک سو زادة نیازِ انسانی و طبایع بشری به درک و ابراز شادمانی است، و از سوی دیگر به علت آن است که هر پدیدة اجتماعی با گذشت زمان هم تحول می‌یابد و هم تکامل، آن چنان که از بن مایة اولیه فاصله می‌گیرد.
شبیه خوانی‌های زنانه که دربردارندة قضایا و حوادث و مسائلی است که جنبه‌های شادِ آن بسیار بر جنبة غمگینانه اش افزونی دارد، در آن شمار است و بهترین نمونة آن تعزیة «عروسی قریش» یا «عروسی رفتن فاطمه الزهرا» است. در این گونه شبیه خوانی‌ها، همة اجراکنندگان و حتی شبیه گردان، زن هستند. اجرای بعضی از قسمت‌های آن توأم با موسیقی‌های شاد و گاه مطربی است. لباس‌ها که کلاً زنانه‌اند یا فوق‌العاده فاخر و زیبا بوده و یا فوق‌العاده مسخره و مضحک.
اجرای این گونه شبیه خوانی‌ها عمومی نبوده‌است و همگان نمی‌توانستند اجراکنند و تنها ویژة حرمسرای پادشاهان قاجار و بالاخص ناصرالدین شاه بوده‌است. امکانات اجرای آنها جز برای درباریان و یا وابستگانِ بسیار نزدیک و متنفذ دربار فراهم نبوده‌است. این تعزیه‌های شاد در اوایل ماه ربیع‌الاول بعد از سپری شدن ایام محرم و صفر به اجرا در می‌آمده‌است و شرایطی خاص داشته و هیچ مردی را حق حضور در آن نبوده و تنها زنان حرمسرا و خواجگان حرم می‌توانسته‌اند ناظرِ اجرا و تماشاگرِ آن باشند.
ناصرالدین شاه که پیوسته درصدد درک لذّات حیات بود، از طرفدارانِ پروپا قرص این گونه مجالس زنانه بوده‌است. چه، تنها او و کامران میرزای نائب‌السلطنه می‌توانستند در آن مجالس حضور یابند که گاه ناصرالدین شاه از میان خیل دختران جوان حاضر در مجلس همسرانی برای خود برمی‌گزیده‌است.
عزاداری نیز در داخل حرمسرا با سردستگیِ یکی از دختران فتحعلیشاه که شوقی به این کار داشت، در شب عاشورا صورت می‌گرفت. وی با سر و پای برهنه جلو می‌افتاد و زنان دیگر به دنبال او حرکت کرده و نوحة او را پاسخ می‌دادند و سینه زنی می‌کردند. آنان ضمن عزاداری، عُلمی را که به «عُلم شاهی» معروف بود، از موزه درآورده با خود حمل می‌کردند و بعد آن را به موزه برمی‌گرداندند.
و
تعزیه (یا تعزیت) به معنی سوگواری، برپایی یادبود عزیزان از دست رفته، تسلیت، امر کردن به صبر و پرسیدن از خویشان درگذشته , خرسندی دادن و در برخی مناطق ایران مانند خراسان به معنای مجلس ترحیم است. اما آنچه به عنوان تعزیه مشهور است گونه‌ای از نمایش مذهبی منظوم است که در آن عده‌ای اهل ذوق و کارآشنا در جریان سوگواری‌های ماه محرم و برای نشان دادن ارادت و اخلاص به اهل بیت، طی مراسم خاصی بعضی از داستان‌های مربوط به واقعهٔ کربلا را پیش چشم تماشاچی‌ها بازآفرینی می‌کنند .در تعزیه چون اهمیت خواندن هنرمندانهٔ اشعار بیش از روش اجرا و نمایش واقعه‌هاست، آن را — در قیاس با روضه‌خوانی — تعزیه‌خوانی نیز گفته‌اند.


تاریخ پیدایش تعزیه به صورت دقیق پیدا نیست. برخی با باور به ایرانی‌بودن این نمایش آیینی، پاگیری آن را به ایران پیش از اسلام به پیشینهٔ سه‌هزارسالهٔ سوگ سیاوش پهلوان داستان‌های ملی ایران نسبت داده و این آیین را مایه و زمینه‌ساز شکل‌گیری آن دانسته‌اند برخی پژوهشگران نیز پیشینهٔ آن را به آیین‌هایی چون مصائب میترا و یادگار زریران بازمی‌گردانند و برخی پیدایش آن را متأثر از عناصر اساطیری میان رودان، آناطولی و مصر، و کسانی نیز مصائب مسیح و دیگر افسانه‌های تاریخی در فرهنگ‌های هند و اروپایی و سامی را در پیدایش آن کارساز دانسته‌اند. ولی به گمان بسیار، تعزیه — جدا از شباهت‌هایش با عزاداری‌های آیینی گذشته — شکل تکامل‌یافته‌تر و پیچیده‌تر سوگواری‌های سادهٔ شیعیان سده‌های نخستین برای کشته‌شدگان کربلا است.
و
تعزیه از درون سوگواری‌های مذهبی برآمده و خود نیز جزئی از سوگواری به‌شمار می‌رود. اما رفته‌رفته با پیمودن مسیر تکاملی، انواع تعزیه‌ها به وجود آمد. تعزیه را می‌توان به تعزیهٔ دوره، تعزیهٔ زنانه و تعزیهٔ مضحک تقسیم کرد.
تعزیهٔ دوره
تعزیهٔ دوره عبارت است از نمایش چندین دستگاه تعزیه به گونه‌ای همزمان به طوری که چندین گروه تعزیه‌خوان در یک محل یا محل‌های مختلف، آن را می‌خوانند. شیوهٔ کار به این صورت است که گروه نخست پس از پایان بخشیدن به کار خود در محل نخست، به محل دوم می‌رود و در آن‌جا همان دستگاه را تکرار می‌کند و دستهٔ دوم جای گروه اول را گرفته، دستگاه دیگری را به نمایش درمی‌آورد. آن‌گاه گروه نخست پس از به پایان بردن کار در محل دوم به محل سوم می‌رود و گروه دوم نیز که کار خود را در محل اول پایان بخشیده، جای گروه نخست را در محل دوم می‌گیرد. به همین صورت چندین دستگاه تعزیه به صورت همزمان به نمایش درمی‌آید. در برخی جاها تعزیهٔ دوره را در میدانی گرد و پر از تماشاگر بازی می‌کردند.
تعزیهٔ زنانه
تعزیهٔ زنانه نمایش تعزیه‌ای است که روزگاری به وسیلهٔ زنان و برای تماشاگران زن، معمولاً در دنبالهٔ مجالس روضه‌خوانی اجرا می‌شد و تنها به صورت کاری تفننی بر جا ماند و عمومیت و توسعه‌ای نیافت. این تعزیه‌ها را در فضای باز حیاط‌ها یا تالارهای بزرگ خانه‌ها اجرا می‌کردند. بازیگران شبیه‌خوان‌ها زنانی بودند که پیش از آن در مجلس‌های زنانهٔ» ملا« روضه می‌خواندند یا پای چنین مجالسی راه و رسم بازیگری را آموخته بودند. آن‌ها نقش مردان مجالس مختلف را نیز خود بازی می‌کردند. داستان این تعزیه‌ها مثل مضامین تعزیهٔ معمولی بود، با این تفاوت که قهرمان‌های اصلیش را بیشتر زنان تشکیل می‌دادند. تعزیهٔ زنانه تا میان عهد قاجار گاه‌گاه در خانه‌های اشرافیان بازی می‌شد و رفته‌رفته تا اواخر این دوره از میان رفت.
تعزیهٔ مضحک
تعزیهٔ مضحک، تعزیه‌ای است شاد با مایه‌هایی سرشار از طنز، کنایه، لعن و نفرین. افراد در این تعزیه به تمسخر دین‌ستیزان و کسانی می‌پردازند که به محمد و امامان شیعه و خاندان آن‌ها ستم یا بی‌ادبی کرده‌اند. اگر اولیاخوانی در این تعزیه‌ها نقش داشته باشد، حضورش چه در گفتار و چه در رفتار توأم با وقار و متانت است، در حالی که دیگران هر یک به جای خود با بازی‌ها و حرکت‌هایی مضحک و خنده‌آور ظاهر می‌شوند و شادی می‌آفرینند. گاهی هم برای نشان دادن مجلس کفار از مطربان و تقلیدگران و مسخرگان استفاده می‌کردند که چون مراد از این استفاده تمسخر و توهین به آن‌ها بود، طبعاً منعی نیز نمی‌توانست داشت. این نوع تعزیه‌ها معمولاً روزهای جمعه و عیدهای مذهبی و برای شاد کردن مردم اجرا می‌شد.
وجالبتر
دیدگاه نمایش‌شناسانه
نمایش‌شناسان در بررسی گونه‌های مختلف نمایشی به همانندی‌هایی بین تعزیه و تئاتر روایی اشاره می‌کنند. مثل جنبهٔ استفاده از شیوهٔ فاصله‌گذاری یا بیگانه‌سازی که در جریان آن اگرچه بازیگر خود در نمایش ماجرا نقش می‌آفریند، اما شیوهٔ کار او طوری است که در تماشاگر می‌دمد تا بازیگر را با شخصیت مورد نظر یکی نگرفته و همسان نپندارد و بداند که او فقط نقش افراد را بازی می‌کند. برای رسیدن به این هدف، یا لحظه‌هایی بازی را قطع می‌کند یا آن‌که در برابر کامروایی‌ها یا رنج و شکنجه‌های رفته بر آن شخصیت واکنش نشان می‌دهد.


http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B9%D8%B2%DB%8C%D9%87
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D8%A8%DB%8C%D9%87%E2%80%8C%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C
۱۹ خرداد ۱۳۹۱
جناب عابدی نسب ممنون از نگاه تیزبین و زیرکانتون.
خوشبختانه من هم به تماشای این اثر دوست داشتنی رفتم,وخیلی خوشحال شدم که شما هوشمندانه به نقد این نمایش پرداختین چون ذکر این همه توضیحات به این زیبایی و رسایی از پس ِ ما برنمی آمد . سپاس
۲۱ خرداد ۱۳۹۱
درود بر خانم نوروزی عزیز
ممنون که لطف کردید و وقت گذاشتید و نوشته ی ناچیز بنده رو خوندید و مورد لطف قرار دادید . مرسی از شما و همراهیتون
۲۲ خرداد ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید