واقعا نمی دونم چی بگم با احترام به همه عوامل و زحماتی که کشیدن به معنای واقعی بد بود. یعنی یه نمایش مدرسه ای از این قویتره! کارگردان نتونسته ساده ترین چیزها را به کودکان یاد بده وسط نمایش بچه سرک می کشه که جلوی صحنه را ببینه اون یکی خمیازه می کشه! یکی دیگه دیر حرکت می کنه! لباس ها اشفته و بی معنی طراحی صحنه که اصلا هیچی یه دکور مسخره گذاشتن اون وسط که نور پردازی سهل انگارانه باعث می شه سایه تیرک های سقف بیفته روش خانم کاظمی شما واقعا اینها را ندیدین؟!!! انتخاب بازیگر که دیگه هیچی یه بچه ده ساله میاد می گه من پسر بزرگم یه مرد جوان میگه من ایرجم پسر کوچک! در صحنه سر بریدن ایرج اهنگ شاد نواخته می شه برای آرش جشن تولد می گیرن! آرش می رقصه!!!!! سلم و تور عینک به چشم دارن، مادر ارش قلاب بافی می کنه!! رو میز افراسیاب رومیزی اصفهانی هست! ایرج که سالها قبل کشته شده در تشیع جنازه فریدون زنده می شه! پیکر آرش اون وسط هست و مادرش جیغ زنان بالای سرش می شینه!!! واقعا عصبانی ام این کارها را با اساطیر ما نکنید! اینها اگر برای شما ارزش ندارند برای ما ارزشمند هستند.