یکم پیش از سالن تئاتر اومدم بیرون. مدت ها بود که با این حجم از نظم و سکوت، راهی جایگاه صندلیم نشده بودم. عادت کرده بودم به شلوغی و همهمه ی بقیه ی سالن ها. ولی اینجا آروم، ساکت و در کمال ادب.
راهی صندلیم شدم که پشت میز بود. آن تایمی اجرا روحم رو به پرواز در آورد واقعا. :))
اجرا فارغ از هرگونه پیچیدگی خاص و عجیب غریب بود. شما صرفا با مونولوگ روون یک فرد تقریبا نارسیست و سلطه گر رو به رو بودین، دیالوگ هایی که انقدر روون و نرم بود که باعث می شد حس کنین توی خونه ی خودتون نشستین و دارین به حرفای یکی از اعضای خونواده تون گوش میدین. گاهی لبخند می زدین و گاهی متحیر می شدین، آقای ابر هم با ارتباط های چشمی ای که باهاتون برقرار می کردن نمی ذاشتن ذهنتون اصلا از اجرا دور بشه.
این حجم از توجه به جزئیات واقعا بوسیدنی بود. خیلی زیاد.
اون بوی غذایی که توی سالن می پیچه، واقعا اون حس توی "خونه" بودن رو دو برابر القا می کنه و مخصوصا اگه پشت میز نشسته باشید، انگار جزوی از نمایش هستید.
این اجرا پر از ظرافت بود، از همه لحاظ.
تسلط آقای ابر کاملا متحیر کننده بود و البته کم تر از این هم نمی شد ازشون انتظار داشت. به هر حال
... دیدن ادامه ››
منتظر اتفاقات عجیب و غریب نباشید. فقط همراه بشید و لذت ببرید.
ارزش یک بار دیدن رو صد در صد داره/ من فقط سر صحنه ی پایانی کمی گیج بودم که به لطف کامنت های تیوال برطرف شد و حالا با خیال راحت تونستم درباره ش بنویسم.
خسته نباشید می گم به همه ی اعضای نمایش.