درباره نمایش روزهای بی باران / سعید برجعلی
منتشر در روزنامه سازندگی چهارشنبه 30 خرداد 1403
" سری به دو سه زندگی "
به تازگی و در
... دیدن ادامه ››
دور جدید اجراهای مجموعه تئاترشهر در سالن سایه و سانس ۸ونیم شب، نمایشی اجرای خود را آغاز کرده که متنی از امین بهروزی و کارگردانی سعید برجعلی با نام “ روزهای بیباران” دارد. متنی که پیشتر توسط خود بهروزی نیز بر صحنه رفته است.
متن ایرانی و با نگاهی به روابط انسانها و مسائل زیستی افراد، برشهایی از زندگی یک زوج و دو فرد دیگر که خواهر و برادرند، می پردازد.
مهرداد که جراح مغز و اعصاب از آلمان است و به ایران آمده، راوی حرفها و اتفاقاتیست که با مخاطب قرار دادن تماشاگران، آغاز میشود. او از ابتلای دوست نزدیکش پوریا به تومور مغزی کشنده و رفتن بیسروصدای زنی که عاشقش بوده، توضیحاتی میدهد و هر صحنه با این روند پیش میرد.
او به پوریا و شبنم که زوجی با رابطهای عاشقانه هستند، راه حل درمانی یعنی جراحی تومور را پیشنهاد میکند اما در این صورت تمام حافظه پوریا از بین میرود. این زوج باید تصمیم بگیرند که آیا جراحی را بپذیرند یا مهلت دو ماه باقیمانده زندگی را. آوا، کاراکتر دیگر نمایش،خواهر مهردادست که از همسر خود جداشده و به شهری در شمال نقل مکان کرده و به تنهایی زندگی میکند. باران زنی که مهرداد او را دوست داشته و در رابطه بوده، بیخبر از او، رابطهاش را قطع کرده و تماسهای مهرداد را، بیپاسخ میگذارد.
این چالشها در نهایت به مهرداد ۲۰ سال بعد میرسد که به آلمان بازگشته، همسری آلمانی و دو فرزند دارد. و سرنوشت هر کدام از آن افرادی را که دربارهاشان گفته، آشکار میکند.
متن اذعان میکند که قرار است به معضل نگفتن دو کلمه “ نه” و “بله” در مواقع ضروری، حساس و بحرانی زندگی، اشاره کند که چگونه میتواند سرنوشت و زندگی افراد را تغییر دهد در این راستا به شرح ماجرای این دو سه فرد میپردازد. اینکه در این امر تا چه اندازه موفق است، چندان روشن نمیشود. هر فردی در زندگی درگیر تصمیمات و انتخابهاییست که به نتایجی متفاوتی ممکن است ختم شود اینکه بطور صریح و قطعی بتوان درباره آنها اعلام نظر و ارزشگذاری کرد، چندان منطقی و قابل قبول نیست، چرا که نتایج، نسبی و میتواند طیف وسیعی را شامل شود. بنابراین آنچه در متن و اجرا طرح میشود، نمیتواند نه وضعیتی مشخص از آنچه مطرح میکند را ارائه دهد و نه میتواند ارتباط معناداری بین آنچه بعنوان نمونه و در قالب اتفاقات طرح میکند، با موضوعیت کلی مورد نظرش برقرار کند.
بنابراین اگر متن و اجرا خود را، از زیر بار این تیتر “ نه و بله” ها خارج کند و تنها به طرح زندگی و تجربه دو سه فرد در موقعیتهایی در زندگی اشاره کند، شاید تاثیرگذاری بیشتری برای تماشاگر داشته و ملموستر باشد. تا مدام درگیر ارتباطدهی مفاهیم باشد.
اجرا نیز کم و کسریهایی دارد. هر چند در طراحی صحنه ازیک پرده رشتهای و پخش تصاویر از مکانها و لوکیشنهای مورد نظر، بهره برده و از این تکنیک استفاده شده است اما باقی صحنه تنها دو عدد صندلی دارد. که به نظر میرسد در این بخش میتوانست بهتر عمل کند و آن فضاسازی سورئال را تعمیم دهد.
بازی ها خوب و قابل باور است اما به نظر میرسد سعید برجعلی اگر به کارگردانی اکتفا کند و نقش اول اجرا را به بازیگری دیگر بسپارد، بخش بازیگری تکمیلتری دارد، وزن بازی او نسبت به دیگر بازیگران متعادل نبوده و این تفاوت ناهمگن، محسوس است.
"روزهای بیباران" حکایتی از شرایطی از زندگی آدمهاست که تصمیماتشان تاثیر مستقیم و همیشگی در زندگی و سرنوشتشان دارد. و این امر البته چیز تازهای نیست . و شاید حتی برای تماشاگر امروز نیز چندان جذاب نباشد. تنها دقایقی که به انتخاب مرگ زودهنگام و یا جراحی تومور با وجود از دست دادن حافظه، پرداخته میشود، تا حدودی موقعیت درگیرکنندهای میسازد. با این وجود و عدم پرداخت بیشتر به آن، در همین اندازه باقی میماند.
در کلیت "روزهای بیباران " اجرایی ایرانی و منطبق با فرهنگی آشنا با تمرکز بر انسان و معضلات امروز او در روابط، عاطفه و زیست امروزش است. اما نه در فرم اجرایی و نه در متن، خلاقیت و یا حرف تازهای ارائه نمیدهد.
نیلوفرثانی