راستش از قبل هم توقع تئاتری فوق العاده نداشتم ولی اصرار دوستان است و وسوسه سالن اصلی.
متاسفانه نمایش خیلی کمتر از توقعم بود. مشکل زمان طولانی نیست، چه بسیار تئاترهای ماندگار با زمانی طولانی تر. مشکل اساسی تر از این حرف هاست. کلی اسم و تهش هیچی. واقعا هیچی. حدودا همه بازیگرها دارن ضعیف ترین بازییشون رو ارائه میدن (به غیر از حدودا نورا هاشمی و محمد نادری). فرهاد آییش در پایین تر حد خودشه و قابل قیاس با سقراط نیست. آرش فلاحت پیشه با داستانهای میان رودان علی شمس و ازدواج می سی سی پی کیلومترها فاصله داره. صدف اسپهبدی که همین ماه پیش با نقش الف تو کار دادگر ترکونده بود با نقش خانم سارتی کلا ناامیدتون میکنه و آخرش به این نتیجه می رسید که کلا بازیگرای ایرانی بدون نقش خوب و کارگردانی حرفه ای، با کله سقوط می کنند. کارگردانی که هیچ نقطه مثبتی نداشت حدودا. از دراماتورژی بد نمایشنامه بگیر تا گروه رقص بیخود و میزانسن های بی هدف. تیکه های سیاسی سطحی، حرکات گروهی و ورجه وورجه کردن های بی دلیل فقط برای خالی نموندن صحنه، انداختن کل بار نمایش رو دوش فرهاد آییش و در نتیجه نابود شدن بازیگرای مقابلش. خلاصه اینکه حالمون گرفته شد، از دنگ بلیتی که باید بدم تا سالن اصلی ای که داره حیف میشه. سالن اصلی ای که آخرین بار توش شکوفه های گیلاس رو دیده بودم :(