در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
پیرو اعلام عزای عمومی، اجرای نمایشها از یکشنبه ۸ تا پایان پنجشنبه ۱۲ مهر لغو شد.
تیوال | امیر پارسا حق‌پرست درباره نمایش گالیله: به نظرم نمایش بسیار حواشی داشت، از داستان‌های قبل شروع اجرا و منع حضور
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:01:09
به نظرم نمایش بسیار حواشی داشت، از داستان‌های قبل شروع اجرا و منع حضور کاوه آفاق تا وقتی که خود اجرا شروع شد. ما در دومین روز به تماشای اجرا نشستیم و من حدس می‌زدم از این دست اتفاق‌ها و تاثیر‌گذاری‌های‌اش باید در همان روز اول می‌بوده و دیگر به روز دوم کشیده نمی‌شده اما خب... بگذریم. اجرا که تموم شد و در راه‌رو‌های خروجی تئاتر‌شهر که بودیم، به همراه‌هایم گفتم: «اجرای خوبی بود به علت‌های زیادی؛ اما اجرای شاهکار و کم نظیری نشد به خاطر 4 الی 5 دلیل کوچک.»
من نمایشنامه را قبلا خوانده بودم و تسلط نسبی به روایت نمایشنامه داشتم. وقتی در سالن نشستیم، نگاهم جلب شد به طراحی صحنه، مخصوصا بخش آوان‌سِن. برایم جالب بود که چقدر زیرکانه از موضوع چرخش و کروی بودن و تخت بودن مسائل نجومی در طراحی صحنه استفاده شده.(دو دایره/نیم‌دایره سمت چپ و راست صحنه) از آن جالب‌تر برایم این بود که یکی از تم‌های اصلی متن واقعیت یا به تعبیر دیگر حقیقت‌های عالم است، و تمام اشکال حاضر در صحنه (دایره/نیم‌دایره و مثلث و مربع و ربع‌دایره) هیچ‌کدام تکمیل نبودن. مثلا ضلع سوم مثل وجود نداشت یا 3 ربع دیگر دایره نبود، مربع ضلع چهام نداشت. در نهایت باید بگم قبل از شروع نمایش دیدن این نکات و توجه عوامل به این جزئیات برایم جالب بود و جز‌ء نکات خوب نمایش بود.
به نظرم نمایش شروع خوبی داشت. همه‌ی ما به فکر این بودیم که چرا نور تماشاچی قطع نشده و هنوز موسیقی افتتاحیه دارد پخش می‌شود و فرهاد‌ آئیش روی صحنه است و دارد دیالوگ می‌گوید؛ حال خوبی‌اش برای چه بود؟ برای آن چند دقیقه دلهره‌آور که سر پسر‌خوانده گالیله به درون آب می‌رود و وقتی بیرون می‌آورد هم موسیقی قطع می‌شود و هم نور‌ها درست می‌شود. اما هم‌چنان جواب خوب بودن را دریاف نکردید؟ چون استفاده از آشوب و دلهره در ابتدا تمام حواس بیننده را به نمایش جمع می‌کند، ثانیا از لحاظ معنایی و مفهمومی هم این سر زیر آب بردن و اتفاقات صحنه که گفتم، درست و هوشمندانه‌ای بود. برای همین است که می‌گویم نمایش ... دیدن ادامه ›› افتتاحیه خوبی دارد.
نمایش پیش می‌رود و ما با بازیگران متعددی آشنا می‌شویم. خود نمایشنامه 47/48 پرسوناژ دارد. در دراماتورژی و کارگردانی حذف این‌شخصت‌ها و رساندنش به 14/15 نفر و همچنین معرفی‌شان به تماشاچی‌ها، حواس جمعی و دقت بالا و تسلط زیاد می‌خواهد و فکر می‌کنم در انجام این عمل موفق ظاهر شدند و بعید می‌دونم کسی کاراکتر‌های روی صحنه را قاطی کرده باشد. اما حالا که بحث درباره‌ی بازیگران است، تمام و کمال در‌باره‌ی‌شان حرف بزنیم. در خواندن نظرات اولیه دیدم دوستان نسبت به بازی بازیگران اعتراض داشتند و راضی نبودن. این در حالی‌ است که به نظرم فرهاد آئیش با این سن زیادش تسلط فوق‌العاده‌ای به کاراکترش و صحنه (حضور گربه روی صحنه و جابه‌جایی خودش به زیر نور) داشت. به گونه‌ای بود که انگار واقعا گالیله را برای او نوشته بودند. رفتار‌هایش، نوع حرف زدنش، نحوه‌ی حرکت دست‌ها و پاهایش همه و همه فکر شده و خاص خود کاراکتر بود و برای همین به نظرم جزء بازی‌های درخشان اجرا بود. بعد از او ویژه‌ترین بازی را محمد نادری داشت به نظرم. برای نقشش یک "آن" خیلی خوب انتخاب کرده بود و روی کار خیلی خوب نشسته بود. صدف اسپهبدی سومین کارش بود که من می‌دیدم. "فریز مکبث فریز" و "علف‌زار" دو بازی قبلی ایشان بود که من تماشا کرده بودم و می‌توانم بگویم که هر 3 نقشی که از ایشان دیدم، 3 بازی متفاوت دیدم و این نکته قابل توجهی‌ است. در کل به نظرم همه‌ی بازیگران و همین اجرا کننده‌ها خوب بودند. درباره‌ی حرکات فرم هم جا داره بگویم که در تئاتر قبلی که در همین سالن دیده بودم (فردریک)، آن‌ها هم از رقص و حرکات فرم استفاده کرده بودند ولی در آن‌جا یک رقص مدام تکرار می‌شد و خسته کننده بود. چراکه اصلا رقص ویژه‌ای نبود. اما اینجا می‌شود گفت که هیچ‌کدام از حضور اجراکننده‌ها تکراری نبود و همه‌ی حرکات بابتش فکر شده بود و به خاطر همین به نظرم جای تعریف دارد.
جدا از بازی‌ها به نظرم بقیه‌ی عوامل هم خیلی خوب بودن و به ویژه گروه لباس. دکور، صحنه، گریم، نور، صدا و موسیقی همه خوب بودند و در راستای کار. اما چند تا نکته به چشمم اومد که تو ذوق می‌زد. احساس می‌کردم که موسیقی در تئاتر وِل است و همین جوری هست، بی دلیل. برای همین این حجم از استفاده از موسیقی یک جاهایی اذیت می‌کرد ولی در کل، چه 2 بخشی که با صدای کاوه آفاق شنیدیم و چه بخشی‌هایی که برای قسمت فرم طراحی شده بود، خیلی خوب بودند. درباره‌ی آکسسوار هم یه نکته به چشمم خورد، آن هم این بود که تمامی وسایل صحنه با لباس و جهان نمایش یکی بودند الی پایه‌ی تلسکوپ ): یک مورد دیگر هم این بود که در تئاتر "تهران پاریس تهران" گفته بودم که استفاده بی‌معنی از پرژکتور و تصاویری که به روند اجرا کمک نمی‌کند اشتباه است. در این اجرا هم همین مشکل بود، دکورِ طراحی شده به آن خوبی به خاطر یکسری اَشکالی که اگر هم حذف می‌شدند اتفاقی نمی‌افتاد، به خوبی دیده نمی‌شود. در کل باید بگویم عوامل اجرایی خوب بودند به جز همین 2/3 نکته‌ای که گفتم.
برویم سراغ کارگردانی. کارگردانی در کل تمیز و خوبه، اما باز چند جا از دستش در رفته است. مثلا تلسکوپ روی صحنه است و 2 بار تعویض صحنه رخ می‌دهد و همچنان تلسکوپ آن جاست. این باعث می‌شود بیننده متوجه جابه‌جایی مکانی و زمانی روایت نشود. این تلسکوپ یک جای دیگر هم اذیت می‌کند. در صحنه‌ی معرفی تلسکوپ به بزرگان شهر، جمعه از بازیگران دارند از تلسکوپ استفاده می‌کنند و بازی قابل توجهی ارائه می دهند. از طرف دیگر گالیله و امیر شهر هم دارند باهم صحبت‌ مهمی می‌کنند. حال در این میان تلسکوپ اصطلاحا فوکوس‌کشی می‌کند و مخاطب را گیج می‌کند که در آخر تلسکوپ را ببیند یا صحبت‌ها را بشنود. یک نکته‌ای هم که دلم سوخت بابتش این بود که حرکات فرم همه خوب و درست اجرا می‌شود ولی در تعویض صحنه‌ها این‌گونه نبود.
هر نمایشی برای تماشاچی‌اش یکسری قرارداد تایین می‌کند و تا آخرش به آن پایبند است. اما درنمایش گالیله این مورد رعایت نمی‌شود. اول نمایش در سطل آب، چیزی نیست و خالی است. اما در جاهای دیگر در لیوان و ظرف غذا، نوشیدنی و خوردنی وجود دارد. این از آن موارد است که گفتم. یک مسئله دیگر وجود دارد. در روند پیش‌برد نمایش، گالیله کم‌کم بینایی‌اش را از دست می‌دهد، و هم درمتن و هم در نمایش این نکته گفته می‌شود. اما علتش در متن هست، ولی در اجرا نیست. علتش نگاه فراوان به خورشید و نگاه کسوف و خسوف است ولی در نمایش این نکته گفته نمی‌شود و همین باعث در در بین تماشاچی‌ها این سوال را من بشنوم.
اما همه‌ی این نکته‌ها را گفتیم، خوب و بدش را گفتیم و به وضوح می‌شود گفت که نقاط قوتش بیشتر از ضعف‌اش است و برای همین است که می‌گوییم اجرای خوبی است،‌ اما چیزی که من را بیشتر از هر چیزی در این نمایش اذیت کرد یه مسئله‌ای که به اجرا ربطی ندارد و به کارگردان یا دراماتورژ بر می‌گردد. آن هم جهان بینی عوامل سازنده است. به نظرم اجرای متنی که مال 85 سال پیش است حتما باید در جهان‌بینی کارگردان یا دراماتورژ قرار بگیرد، چرا که مسئله مردم امروز با مردم آن زمان یکی نیست و شاید برای همین باشد که تاثیر گذاری‌اش کم می‌شود. اما حالا ممکن است بگویید جهان ما و نویسنده یکی است، پس چرا تاکیدی بر آن ندارید یا ابرازش نمی‌کنید؟ یکسری دیالوگ‌هایی که مال متن است نمی‌تواند آن‌قدر تاثیر گذار باشد و نیاز به کمک عوامل دیگر در اجرا و نحو‌ه‌ی بازی دارد تا برود در ذهن بیننده بنشیند.
در کل گالیله در وضعیت تئاتر امروز کار خوبی است ولی نمی‌تواند در سطح مانش یا جنون محض باشد به همان علت‌هایی که گفتم، اما خوش‌حالم از این‌که کار را دیدم و راضی‌ام، اما خیلی دلم سوخت که این اجرا را بدون حضور کاوه آفاق دیدم.