واقعیت اینه که خیلی وقته که دیگه مرعوب نمیشم....
نمایشنامه اسب قاتلین با نگاهی به نمایشنامهی مکبث ویلیام شکسپیر نوشته شده و در مورد شورش تعدادی
... دیدن ادامه ››
از کارگرها و خدمه علیه اربابه...
کارگر اصلی(کَش) با همدستی و همراهی همسرش و کشیش ، ارباب و همسرش و سپس دخترش رو میکشند و کَش که نزدیکترین کارگر ارباب بوده حالا خودش تبدیل به ارباب میشه...
بر خلاف ارباب قبلی ، کَش که دستش به خون آلوده شده احساس میکنه که باید بکشه تا زنده بمونه و دست آخر خودش هم کشته میشه...
فضای کار اکسپرسیونیستیه و به نظرم در بخش فرم و اجرا تا اندازهای تونسته وحشت و خشونت رو به روی صحنه بیاره ولی امان از متن...
نمایشنامه یکجاهایی کاملا از ریتم میافتاد و من رو به شخصه به شدت خسته میکرد جوری که چندین بار واقعا میخواستم سالن رو ترک کنم.
نمایش به معنای واقعیه کلمه در ۳۰ دقیقه ابتدایی به شدت کشدار و خسته کننده میشه و تقریبا پس از صحنه قتل ارباب و همسرش تازه راه میفته که به نظرم خیلی دیره...
در کل با فرم و اجرای خوبی مواجه هستیم ولی به شخصه برای من فرمِ بی متن و محتوا جذاب نیست.متن همیشه برام تو اولویته..
بازیها جملگی خوب هستند و تلاش و زحمت تیم بازیگری و اجرا کاملا مشهوده.
طراحی صحنه و لباس متناسب با اثر و نور هم خوبه.
نمایشنامه قبلی رضا گشتاسب(اسبهای انباری)یکی از درخشانترین کارهایی بود که دیدم اما این کار متاسفانه در زمره کارهای متوسطیه که دیدم.در آخر از تلاش تیم نمیگذرم و امیدوارم خسته نباشن و در جریان باشن که این صرفا نظر شخصی بود و من هیچ ادعایی در نقد ندارم...در حد سواد نم کشیدهی خودم مینویسم...خسته نباشید خدمت تیم خوبتون..
پ.ن ۱ : سر شکوفههای گیلاس بود یا هیدن دقیق یادم نمیاد که نوشته بودن دوستانی که میگرن دارن نرن ببینن.به نظرم برای این نمایش هم لازمه.منی که میگرن ندارم بعد این نمایش سر درد شدم..
پ.ن ۲ : یکی از دلایل اینکه از نمایش خوشم نیومد ، تکرار و تکرار و تکرار مکبثه چون تو این سالها خیلی دیدم و برام خسته کننده شده...