نقش خوانی ، مطلوب ترین شکل ارائه نمایش / اکبر رادی
تماشای صحنه مرا ارضا نمیکند. این است که خواندن یک نمایشنامه را به تماشای آن ترجیح میدهم و برخلاف عرفِ اهل فن عقیده دارم این صحنه نیست که نمایشنامه را زنده نگه میدارد؛ چرا که نمایشنامه یک شکل کامل ادبی است، مثل شعر، مثل داستان، که برای جلوهنمایی نیازی به قاب کوچک صحنه ندارد و با هر مرتبه خواندن در بدیعترین صورتهای خیالِ خواننده اجرا میشود و باز بسته به قوة خیال او هربار به گونهای . چنانکه اشیل و سوفکل و هم رکابان بزرگشان بر طفیل صحنه نبوده است که تا به امروز در ادبیات جهان زنده ماندهاند؛ بلکه در رشتة طلایی واژهها و پوشش کتاب است که از ظلمت قرنهای باستانی عبور کرده ، دست به دست و سینه به سینه گشتهاند تا چون بار امانتی به دست ما رسیدهاند؛ همچنانکه من ضمن خواندن سوگنامههای شکسپیر، در عطر آتشگونِ کلام و تجسمِ صحنههای او گاه حظی بردهام در حدِ سِحر؛ حال آنکه در اجرای این سوگ نامهها، در تآتر و سینما، دیدهام که جادوی صحنه چگونه باطل شده، رمز و رازها فروریخته، و آدمها یه محض تجسد از دایرة خیال من بیرون رفتهاند و در خلاة صحنه مردهاند. و داستانِ همة آفرینههای قدیم و جدیدِ قلمروی درام چنین است.
به اعتقاد من امروز مطلوبترین شکل ارائه یک نمایشنامه نقشخوانی یا اجرای رادیویی آن است با حذفِ تمامِ عناصر بصری به قصد برانگیختنِ نیروی
... دیدن ادامه ››
تصور از طریق برجسته کردن عنصر زبان و ارتعاشات لحن، که مایة اصلی تخیل و فانتزیهای شاعرانة مخاطب است. صحنه و طراحی و بازی و ابداعاتِ آرایشی اساساً مقولات دیگری هستند که هیچ ربط و احتیاجی به متنهای عالی و ادبیات نمایشی ندارند. آنجا در زاویههای تند و نورهای دریده مختارند تمام وقت دنبک بزنند و با حداقل متن و حتی بدون یک نمایشنامة سرپا حرکات موزون، سرودخوانی، سماع صوفیانه، ورزش باستانی و کاراته و بندبازی کنند. ولیکن درامِ ناب عصارة زبان، روح و تبلرزههای عصر است که اجرای مقید به طراحی صحنه، چند سایهروشن دراماتیک و بازی مصنوعی هنرپیشگان، در بهترین میمیک و حالت و سوپلِس، تلاطمهای درونی آن را در تاریکخانة خود ظاهر، ثابت و خشکیده میکند.
به نقل از کتاب : انسان ریخته یا نیمرخ شبرنگ در سپیدهی سوم / اکبر رادی / نشر قطره