کارگردان گفت که این داستان رو از قانونی که نباید دستشون رو توی جیب چپ کنن، نوشتم و من کل اجرا داشتم فکر میکردم این چه ربطی داشت؟ کسی میدونه؟!
طنز های داستان رو خیلی دوست داشتم،دورتر از سطح عادی و معمولی بود و مجذوب بازی آماندا شدم همونی که همش گریه میکرد، زوج اسکات و متو هم خیلی خوب بود ولی داستان گیجم کرد، نبود دکور تو ذوقم زد اما دیالوگ هاش کمی فراتر از داستان بود و آدم رو به این فکر مینداخت که الان داره به چی اشاره میکنه؟
یه آقای قد بلندی هم جلوم نشسته بود که نمایش رو برام به دو قسمت چپ و راست تقسیم کرد.
خسته نباشید