عرض خسته نباشید به نویسنده، کارگردان، بازیگر و تمام عوامل عزیز این نمایش.
همونطوری که خانوم قناد بعد از رورانس خواستن من اول ایرادات نمایش رو
... دیدن ادامه ››
مطرح میکنم و بعد پوئن های مثبتش رو :)
نمایش با ریتم بالایی شروع شد و لازمه حفظ ریتم بالا، علاوه بر تمپو، انرژی صحنه و ضرباهنگ حسی بازیگر هم هست که تا اواسط کار و پیش از شلیک اول تفنگ چخوف، این انرژی داشت رفته رفته رو به افول میرفت که مدیریت و کنترلش میتونست کمک زیادی به حفظ ریتم نمایش انجام بده. بعد از اون انرژی و ریتم دوباره به حالت عادی برگشت که در انتها و دقایق آخر، داشت مجددا افول میکرد که البته به اقتضای وقایع نمایش هم بود. البته شاید من خیلی جزئی نگرانه و سختگیرانه دارم این رو مطرح میکنم. سایه زنی کردن در بعضی جاهای دعوا هم یک مقدار به چشم میومد که به نظرم میتونه در همین شب های آتی هم بهتر بشه و ظریفتر از کار دربیاد.
بازی کردن و کارگردانی کردن همزمان در چنین اجرایی کار بسیار سختیه، و من احساس میکردم که خانوم قناد گاهی اوقات در صحنه هم در حال کارگردانی هستن. البته این موضوع میتونه نکته مثبتی هم محسوب بشه چون هر دو بازیگر به شدت پارتنرشون رو ساپورت میکردن و شاید اگه خانوم قناد کارگردان کار نبودن هم همینطور می بود.
متن نمایشنامه به شدت تکنیکی بود و به نظر من میتونه هم مخاطب خاص و هم مخاطب عام رو راضی نگه داره. کاربرد زمان خطی چندگانه و شکست زمانی دیاپازونیک هم برام بسیار جذاب بود که تغییر راکورد بازی در هر طنین زمانی، به این شکست ها رنگ میداد. شاید اگه هر بار راکورد بازی حفظ میشد، شکست زمانی تبدیل به لوپ میشد و متن در این بخش کارکردش رو از دست میداد.
و اینکه در نهایت مشخص بود که این کار حاصل تلاش و تمرینات زیادی هست و پختگی و تسلط در کارگردانی و بازی ها کاملاً مشخص بود. به اجرا بردن متنی به این پیچیدگی با این رویکرد کارگردانی واقعاً جسارت میخواد و من از این بابت هم به خانوم قناد و تیمش تبریک میگم.