نمایشنامه تراژیک سالومه یکی از بهترین آثار اثر اسکاروایلد داستان دختری است که در انتقام نافرجامی عشقش نسبت به مردی زاهد، باعث مرگ او میشود.
هرچند واقعه مرگ یحیی در تاریخ به گونه های مختلف بیان شده و روایتهای متعددی از آن وجود دارد اما آنچه اسکاروایلد از تاریخ وام گرفته با پی رنگ ناکامی درعشق و انتقام و مرگ بیان شده است. داستان سالومه دارای فراز و فرودهای دراماتیکی است که به خودی خود برای مخاطب شنیدنی است.
داستان با تک گویی بازیگر نقش سالومه که خود راوی قصه نیز هست بیان میشود. متن سالومه نوشته پرهام با الهام از متن وایلد موزون و آهنگین و پراستعاره است. شنیدن استعاره ها و عبارات مسجع و شاعرانه که دقیق و شیوا نیز بیان میشود شیرین و دلنشین است. استفاده از واژگان فاخر متن اثر را به لحاظ ادبی غنی و ستودنی نموده است. هرچند در بخش هایی سنگینی متن برای مخاطبی که با ادبیات کهن غرابت چندای ندارد نامفهوم و سردرگم کننده بوده و روایی قصه را مختل میکند.
نکیسا عقبایی با بیان راحت از پس متنی چنین سنگین به خوبی برآمده که نشان میدهد تمرینهای بسیاری داشته است.
به سبب اجرای مونولوگ و از سویی چند کاراکتری بودن قصه، طراحی و اجرای حرکات پیچیدگی زیادی را میطلبد لیکن در برخی صحنه ها اکتها کم رمق جلوه میکند. به خصوص صحنه رقص روز جشن که اهمیت زیادی در داستان داشته و باعث متاثر شدن هرود و تصمیم شومش میشود، چندان چشم نواز و تاثیرگذار دیده نمیشود. این کمباری بصری در صحنه آغازین و وِردخوانی و یا صحنه در هم شکستن سالومه(که هرچند با موسیقی دلنشینی همراه است) نیز
... دیدن ادامه ››
دیده می شود.
اما آنچه واقعا ناامید کننده است طراحی لباس است. رنگهای مرده، پیراهن کوتاه و کفشهای کهنه و تاجی از مفتول مسی هیچ سنخیتی با سالومهی اشرافی و زیبا ندارد. حتی اگر قصد کارگردان کاستن از اغواگری و فتنه گری شخصیت سالومه بوده است این طرز پوشش نمیتواند کمکی به آن کند.
در مجموع سالومه نمایشی است دیدنی و (یا به بیان بهتر) شنیدنی که که قدرت متن در آن از اجرا پیشتر است اجرایی که سعی در بازنمایی قدرت و روحیات زنانه دارد و از پس آن تاحدی بر میاید.