گاهی وقتا به عنوان بیننده تئاتر ناامید میشم از آینده این هنر
میترسم همه سالنها پر بشه از نمایشهای کمدی که قراره فقط یک تفریح باشه
میترسم که نبینیم اثری خوبی رو، مثل قدیمیها
و فقط بشنوم از خوب بودن تئاتر در گذشته
.
اما امشب انگار تو سالن نمایش همه این ترسهام رو فراموش کردم و محو شدم در ادبیاتی که گمش کرده بودم و حالا بازیگران این نمایش داشتند بیانشون میکردند
امشب من هم دو تا شدم و خمیده از سالن خارج شدم و به آن لحظهها که در سالن بودم حسادت کردم
.
که ای کاش باز هم ببینم
ای کاش دیگر ترس ندیدن نداشته باشم
و ای کاش همه ببینند آنچه من دیدم
و ای کاش
.
.
.
یه نقد هم بگم
کاش در طول نمایش اینقدر دیالوگها تند تند بیان نمیشد
کاش زمان بیشتری بود در بیان دیالوگها برای درک شدن درست این دیالوگها