آران شالودگی رو هم اولین بار دو سال پیش دیدم. نمایش “بینوایان” اینجوری بود که من قصه رو داشتم اما نقش هارو براساس بازیگران نوشتم و آران هم قرار بود توی بینوایان بازی کنه.
یه چند جلسه براساس اون چیزی که توی ذهنم بود اتود زدیم و اونجا متوجه صداقت آران و پشتکارش در بازیگری شدم.
سر تمرینهای بینوایان نکتهای که بهش میگفتم یا درجا تغییر میداد یا میرفت انقدر تمرین میکرد تا برسه به اون چیزی که من میخواستم.
نمایش بینوایان یه کار دلی و دوستداشتنی بود که من رو با چندتا بازیگر درجه یک آشنا کرد که با چندتا کار بیشتر و تجربهی بیشتر همهشون میتونن بازیگرای درجه یکی بشن.
بینوایان قرار بود آذر پارسال اجرا بره اما به خاطر مرگ مهسا امینی و اعتراضات ، من و گروه تصمیم گرفتیم اجرا نریم.
تو این فاصله که اجرا کنسل شد یه مدت آران رو ندیدم و خودش هم تصمیم گرفته بود که یه مدت کار نکنه( تصمیم اشتباهیه اما طبیعی بود برای کسی که تازه اول راهه). وقتی قرار شد دوباره بینوایان رو اجرا بریم برگشت به گروه و با انرژی
... دیدن ادامه ››
ادامه داد.
ماهم تمرین “حرفهای“ رو شروع کرده بودیم و اواسط تمرین بودیم که به آران گفتم بیاد برای نقش دنی بویل چون نقش کوتاهی بود گذاشته بودم دیر تر بازیگرش اضافه بشه.
وقتی فکر کردم که به کی بگم برای نقش دنی بویل آران اومد تو ذهنم چون یه خونی داره بازیش که وقتی رو صحنهاس باعث میشه مخاطب بهش نگاه کنه و نقش دنی بویل هم نیاز به یه همچین بازیگر از خودگذشته و صادقی داشت.
خوشحالم که آران هم توی حرفهای هست و تصمیم گرفته به راهش ادامه بده.