بنفشه ریاضی رو اولین بار توی جشنواره تئاتر باران که مخصوص بچههای دانشگاه تهران بود دیدم، اونجا تو بخش نمایشنامهخوانی یه نمایشنامه از چرمشیر رو کارگردانی و بازی کرده بود و فکر میکنم تو اون بخش همهی جایزهها رو هم گرفتن. ( البته که جایزههای اون جشنواره معنوی بود چون مادیش یه بوس کوچولو هم نبود)
هرچند معنویش هم جیز خاصی نبود. 😁
گذشت تا نمایشنامه “هرآنچه که دوست داری از دست خواهی داد” رو نوشتم و شخصیت پروانه خیلی توی نمایشنامه کم بود وقتی بهش دادم بخونه گفتم نقش رو توی نمایشنامه نبین من یه نقشهای برای پروانه دارم که باید بریم توی تمرین، اساسا هربازیگری ورژن اولیه متنهای من رو بخونه با یک نمایشنامه فاجعه طرفه حالا بعدش هم نمیشه هملت شکسپیر ولی چون برای اجرا مینویسم و میدونم میخوام چیکار کنم ورژن اولیه همیشه نقشهی راهه فقط. خوشبختانه به من اعتماد کرد و رفتیم توی تمرین و بهترین صحنه اون نمایش رو به نظر خودم براش نوشتم (صحنهی کلاس درس) یه منولوگ در باب جبر و اختیار و نه به خاطر متنش به خاطر بازی بنفشه شد صحنه مورد علاقهام و هرشبی که میدیدم خودم از بازی بنفشه به وجد میومدم.
متاسفانه نمایش هرآنچه کلا بیستتا اجرا رفت و بارها قرار بود دوباره اجرا بریم و نشد.
تا اینکه نمایشنامه “حرفهای” رو نوشتم، کاراکتر آکسفورد رو یک بازیگر مرد بازی میکرد ولی تقریبا دو ماه پیش تایمهای تمرینمون هماهنگ نشد و دیگه نشد در خدمت اون دوستم باشیم و من بلافاصله به بنفشه فکر کردم، (نقش آکسفورد، یالتا، بوفالو، لانژو و اِسو رو هم مرد میتونه بازی کنه هم زن). بهش زنگ زدم
... دیدن ادامه ››
و متن رو فرستادم و خوند و اوکی بود.
اینبار هم مثل هرآنچه یک منولوگ داره که بینظیر اجراش میکنه و اینبار هم توی یکی از صحنههای مورد علاقهام حضور داره و اینبار هم نقش رو به بهترین شکل ممکن ساخته.
خوشحالم یه کاراکتر دیگه از متنهامو بنفشه بازی میکنه و اینبار نوبت به کاراکتر آکسفورد رسیده.