علیرضا زارعپرست رو اولین بار سال ۹۷ تو نمایش “حریق” دیدم، جدا از اینکه اون نمایش رو خیلی دوست داشتم اما علیرضا توی اون نمایش برای من جای دیگهای بود و همهی طول نمایش که اغراقه اما هروقت روی صحنه بود انتخاب من برای دیدن یک بازیگر ( باتوجه به پربازیگر بودنش و بازیگرای خیلی خوبی هم داشت) علیرضا بود. انقدر که در لحظه بود و در لحظه هم بانمک و دیدنی بود.
گذشت تا اینکه سال ۹۹ شهاب مهربان یک نمایشنامه خیلی خوب نوشته بود ( اجرا نرفت و کاش اجرا بره) من و علیرضا همبازی شدیم و تازه فهمیدم چه بازیگر ترسناکیه برای پارتنرش چون خیلی مسلط و خیلی خیلی بانمکه ( برای من واقعا ترسناکه) میگم ترسناک چون نزدیک به ۱۰ جلسهای که تمرین کردیم من حتی یک دقیقه نتونستم جلوی خندهام رو بگیرم و متمرکز باشم و فقط محو بازی علیرضا میشدم و همونجا گفتم من که دیگه نمیتونم جلوی علیرضا بازی کنم اما به شدت دوست دارم که برام بازی کنه.
وقتی داشتم نمایشنامه “حرفهای” رو مینوشتم از اول به علیرضا فکر میکردم و واقعیتش فقط برای بروس لی بهش فکر نمیکردم علیرضا تقریبا کاندید چهارتا نقش بود برای من و گفتم با توجه به هر ترکیب علیرضا رو میذارم جای اون نقش اما خوشحالم که آخر بروس لی شد چون بهترین بروس لی هست که میشد ساخته بشه.
تمرین شروع شد و هرلحظه بقیه بازیگران متوجه میشدن وقتی میگم علیرضا ترسناکه یعنی چی. من بهش بارها گفتم هر متنی که مینویسم قطعا یکیش علیرضاست چون به شدت بازیگر جذابیه برای هر کارگردانی.
خوشحالم که علیرضا بروسلیه.