فارغ از اصالت تاریخی روایت و خیال پردازی های ناگزیر تئاتر، بنظر من هفت خوان اسفندیار یک سورئالیسم حماسی با برداشتی آزاد از اساطیر شاهنامه است. دومینوی سکانس های خیر و شر با چاشنی دیالوگ ها و عبارت های آشنای امروزی... دیالوگ ها و حتی مونولوگ های شعرگونه که می توانستند عمیق تر بر جان بنشینند و تماشاچی را سرشوق بیاورند، البته که در طول این تریلر جذاب پردازش شدند و تا حد خوبی حق مطلب را ادا نمودند. این روایت آهنگین با شخصیت پردازی های جذاب پرسوناژهای پرتعداد و با چرخش های متعدد و بجای دکور و همچنین نورپردازی های هنرمندانه و هارمونیک هر تماشاگری را به تحسین وا می دارد.
به رغم تلاش و هنرنمایی گروه موزیک، تکخوان ها و گروه کَرتنها نقطه قابل بهبود و کمی غیرهم فاز با روند کلی نمایش روند صدابرداری ناموزون بود... اورتوری که می توانست با تنظیمات سازها و آواها شروع قدرتمندتری را رقم بزند تا رسیتاتیف که با تمام تلاش امین زندگانی، فریبا کوثری، امیرکاوه آهنین جان و یکایک افراد روی صحنه و پشت صحنه در گفتگوهای دو یا چند نفره هنوز تا سطح انتظار تماشاچی فاصله دارند. در نهایت صدای تکخوان هایی پنهان با اکت های بازیگران آریای روی صحنه بخصوص پرسوناهایی پررنگ مانند امین زندگانی(اسفندیار) و بانیپال شومون(گرگ آدم) که حتی با همراهی ارکستر زیر صحنه هنوز تداخلی فالش و سوپرانویی آزاردهنده دارند. شخصاً با توجه به نشستن در ریف چهارم توقع این حجم از صداهای مونوتون و نویز را نداشتم و شاید با تنظیمات و بکارگیری ابزارها و ابجکت های صوتی و پخش بتوان تجربه بهتری به مخاطب ارائه نمود. با احترام فراوان برای یکایک نقش آفرینان و عوامل این اپرای ملی گرای تحسین برانگیز