از داش آکل تا "معرکه در معرکه"
پهلوان توسط زنی که از طرف لوطی تیمور اجیر شده بی آبرو می شود و چون دلداده ی آن زن است شاگرد جوانش را راهی و دست از معرکه می کشد. زن که اجرت این کارش را لوطی نداده نزد پهلوان آمده دختر خود را به او می سپارد. سال ها بعد شاگرد جوان که از ترفند لوطی آگاه بوده و با او قرار مبارزه ی معرکه گیری گذاشته به خانه ی پهلوان آمده عاشق دختر او می شود. شرط ازدواج، اجرای معرکه توسط شاگرد جوان است که لوطی تیمور وارد شده و "مار" از صندوق در آورده تا طبق قرار قبلی آن را در دستان شاگرد جوان بگذارد. پهلوان، شاگرد را منع و خود افعی سیاه را به چنگ می گیرد تا در صندوق بگذارد و در آخرین لحظه مار افعی زهر خود را می ریزد و نیش خود را به تن پهلوان فرو می برد. پهلوان می میرد.
متن و اجرا درباره ی قربانی شدن پهلوانان در دفاع از این سرزمین و میراث آن، عشق، ارزش ها و زیباییهاست. مدافعان حریم انسانیت و همه ی خوبی ها که همیشه در معرض تهاجم و فریب بدسگالان است. بدسگالانی که در شکل ها و ترفندها و لطایف الحیل سعی در ویرانی و غارت این مام پرگوهر دارند. "کاکا رستم" ها و "لوطی تیمور"ها که در صدد حذف "داش آکل"ها و "پهلوان" ها هستند. داش آکل و پهلوان، هردو عاشقند، امینند، جوانمردند
... دیدن ادامه ››
و نگهبانان آن.
به تاریخ و نفوذ و تهاجم سرمایه داری، سوسیالیسم و فاشیسم و چگونگی شکل گیری حکومت ها مراجعه کنیم. مدرنیسم، انواع دمکراسی ها، حکومت های دینی(از احزاب دمکرات مسیحی اروپا تا احزاب اسلامی آسیا و آفریقا)، سوسیال دمکراسی، سوسیال ناسیونالیسم و فلسفه و آرا اندیشمندان آنها را در مورد انسان، جامعه، فردیت، آرای عمومی، رائ اکثریت، نخبه گرایی، تاریخ باوری، اثبات گرایی، تجربه گرایی، فایده گرایی، اقتصاد آزاد و دولتی را بدانیم؛ تا حربه ها و افسون های کاکا رستم ها و لوطی تیمورها فریبمان ندهد و از نیش افعی های راه یافته به باغ بهشت میهن غافل نباشیم. آن وقت می توانیم درک کنیم وضعیت "عیال حاج صمد" داستان داش آکل و "زن" نمایش معرکه در معرکه حال و روز این سرزمین است. "مرد چهل ساله"، داماد آیند ه ی حاج صمد صادق هدایت و "شاگرد جوان معرکه گیر" داوود میرباقری، عاشق و وارث این وطن هستند. "کاکا رستم و "لوطی تیمور" چه کسانی اند؟ "داش آکل" و "پهلوان" کجایند؟ و گل های زیبای "مرجان" و "دختر" به که سپرده می شوند؟
... ما برای آنکه ایران خانه ی خوبان شود، رنج دوران برده ایم.
با احترام
محمدرضا خسرویان
1402/2/16