میتونم بگم در حد ص.عه برام جذاب بود هر برداشتی میشد از جز ب جز این کار داشت اینکه منظور نویسنده از لشکر دشمن ی دشمن واقعی یا افکار و درگیری های ذهنی هر فرد محتص ب خودش و یا مردم بعد جنگ از ی جنگ واقعی یا جنگ احساسی و ذهنی ک با خودش داره ساکنین طبقات بالا احتلاف طبقاتی و یا.. هماهنگی اعضای روی صحنه برای تشبیه احساسات خیلی جالب بود برام و راوی داستان هامون عزیز ک در طول تمام اجرا لهجه جنوبی(اگه اشتباه نکنم شیرازی) ک بدون کم و کاست و تغییر اجرا شد خیلی حس میداد ب این کار دم همتون گرم کلیت بخوام بگم انگار زندگی خودمونو و مخصوصا این روزامونو دیدیم