از آنجا بگویم که همان صورتی را هم که با سیلی سرخ کرده بود با سرخی خون پوشاندند ؛ سیاهی زلفش را با رخت سیاه پوشاندند ؛ آستینی که برای خود بالا زده بود را هم با حجاب پوشاندند ؛ گفتند رقص چاقو بود حرکات چاقو که رقصیدنش را با آن پوشاندند ؛ پوشاندند اما آزادی از زیر همان رخت و روسری رخت بست .
بدانید اگر روزی بهار طولانی شد همان کسانی که حق خود را فریاد زدند به خاک برگشته و همدست فصل بهار شده اند ؛ چه عطری دارد گلی که از قلب آن ها می روید... چرا که این روزها دیگر گیس هایش را با خاک می پوشانند