منو به دار میکشی به اتهام یک نفس
پرنده رو پر میبُری در این شب قفس قفس
دیوار میکشی هنوز، بین چراغ و چشم من
زنجرهها رو میکُشی، از ترس همصدا شدن
رگبار میبندی به ماه، فانوس رو گردن میزنی
ستاره پایین میکشی، آینهها رو میشکنی
با سردخونههای پُر، با خشم ما چه میکنی؟
با بغض زندونی شده، تو این صدا چه میکنی؟
شکنجه میدی گندم رو با سایهی داس غضب
حراج میکنی تن مزرعه رو وجب وجب
لاله به حبس میبری، شبپره پرپر میکنی
خورشید رو می دزدی و شب رو مکرر میکنی
رگبار میبندی به ماه، فانوس رو گردن میزنی
ستاره پایین میکشی، آینه ها رو میشکنی
از گلرویی